کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض نوشته عبدالجلیل رازی قزوینی (زنده در 560) یکی از آثار کهن شیعی از قرن ششم هجری است که مرحوم محدث ارموی از زمانی که با آن آشنا شد تا آخر عمر یکی از دلمشغولی های جدیش، تصحیح آن و نگارش تعلیقاتی بر آن بود که به خوبی دلبستگی آن مرحوم به کتاب را نشان می دهد. مطالب گسترده و متنوع آمده در کتاب و گاه برخی اعلام که در روزگار نگارش توسط عبدالجلیل قزوینی برای خوانندگان آشنا بوده اما اکنون برای خوانندگان و حتی گاه محققان امروزی چندان روشن نیست، محدث ارموی را بر آن داشت تا به شناسایی و تحقیق در خصوص مطالب مذکور دست زند و او در تمام عمر خود برای شناسایی و یا معرفی اعلام و گاه مطالب آمده در کتاب تلاش فراوانی داشته است. نوشتار حاضر چند نکته ای دربارۀ برخی از اعلام و مطالب کتاب است که تنها در سالیان اخیر و به واسطه برخی تحقیقات است که شخصیت آنها به درستی مورد شناسایی قرار گرفته است. در آخر نیز چند نکته دربارۀ چاپ تازه منتشر شده کتاب آمده است.
تحقیق و تصحیح کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض که بیشتر با نام نقض شناخته می شود، از دلبستگی های جدی مرحوم محدث ارموی بود به گونه ای که آن مرحوم برای فهم کامل بسیاری از مطالب آمده در کتاب مذکور به سراغ احیاء آثاری که به گونه ای با کتاب نقض ربطی داشتند، کشیده شد و ثمرۀ آن احیاء و تصحیح چند اثر در این حوزه بود. با این حال کتاب نقض به دلیل گستردگی مباحثش با این مشکل روبرو بود که در مواردی امکان شناخت دقیق افراد و اعلام و برخی منابع آن برای محدث ارموی میسر نشد. در میان این موارد، نام برخی شخصیت ها و آثار کرامی است. اطلاعات آمده در کتاب نقض دربارۀ کرامیان و برخی شخصیت های آنها جالب توجه است و حتی می تواند دانسته هایی ما دربارۀ کرامیان را گسترش دهد. به عنوان مثال عبدالجلیل در بحث از اسماعیلیان و برخی داعیان اسماعیلی نوشته است:
«و در نیشابور محمد موبذی – علیه اللعنة- پیدا آمد به دعوت الحاد. استاد اسحاق زاهد – رحمة الله علیه – ابوالحسن سیمجور را بر آن داشت که وی را به نکال هلاک کرد». (نقض، ص 340)
مرحوم ارموی به دلیل اجمالی که در این عبارت بوده، موفق به شناسایی استاد اسحاق زاهد که شخصیتی از عالمان نیشابوری بوده و مراودات خوبی با ابوالحسن سیمجور داشته، نشده است. استاد اسحاق زاهد در حقیقت ابویعقوب اسحاق بن محمشاذ الزاهد الکرامی است که سمعانی شرح حال او را به اختصار از کتاب تاریخ نیشابور (التاریخ نیسابور) در ذیل عنوان الکرامی در الانساب خود نقل کرده است (تحقیق عبدالله عمر البارودی، ج 5، ص 44-45) که از عالمان برجسته کرامی در نیشابور بوده و در شب پنج شنبه، 24 رجب سال 338 در نیشابور درگذشته است و حاکم نیشابوری (متوفی 405) از برگزاری نماز میت او که خلق کثیری حتی امیران و امراء نیز در آن حضور داشته اند، سخن گفته است. وی سر سلسلۀ خاندانی کرامی در نیشابور است که به خاندان محمشاذی شناخته می شود و چهره های شناخته شده کرامی از آن خاندان در منابع ذکر شده اند که شرح حال آنها را فان اس در ضمن مقاله ای که دربارۀ کرامیه نوشته، آورده است.
عبدالجلیل در پاسخ دهی به یکی از اتهامات نویسنده بعض فضائح الروافض، از خرده گیری وی بر ادعای شیعیان بر طبیق برخی آیات بر اهل بیت سخن گفته و در پاسخ دهی به او نوشته است: «و در فصول شیخ عبدالوهاب حنفی (نسخه بدل حنیفی) می آورد که مراد از تین ابوبکر است ....» (ص 286). تفسیر الفصول نوشته خواجه عبدالوهاب بن محمد حنیفی از تألیفات کرامی قرن چهارم است و خوشبختانه اکنون بخش هایی از آن در دست است و استاد ارجمند محمد رضا شفیعی کدکنی در جشن نامه مرحوم ایرج افشار (ارج نامه ایرج) به تفصیل از آن سخن گفته و حتی متوجه نقل صاحب النقض از کتاب مذکور شده و به آن اشاره ای نیز کرده اند.
از نکاتی که توجه چندانی به آن نشده، منبع مورد نقد عبدالجلیل رازی یعنی کتاب بعض فضائح الروافض است که حتی هویت دقیق نویسنده اش دانسته نیست اما به نظر از اهالی شهر ری و همشهری عبدالجلیل است. از برخی تشابهات میان برخی مطالب کتاب بعض فضائح و مطالبی که در کتاب تثبیت دلائل النبوة قاضی عبدالجبار همدانی آمده می توان تقریبا یقین داشت که نویسنده بعض فضائح کتاب قاضی عبدالجبار را که در عین حال اثری در اثبات نبوت پیامبر بوده، رساله ای ضد شیعی و ضد اسماعیلی بوده را در اختیار داشته و در نقل برخی از مطالب خود از آن بهره گرفته است، دست کم شباهت میان برخی مطالب کتاب بعض فضائح با مطالب مشابه در کتاب قاضی عبدالجبار قابل تأمل است. از مباحث بسیار مفصلی که عبدالجلیل قزوینی در کتاب النقض (ص 336 -345) آورده، مطالب مفصلی دربارۀ اسماعیلیان است که از قضا به نظر می رسد عبدالجلیل نیز این مطالب را از کتاب قاضی عبدالجبار یعنی تثبیت الدلائل النبوة که مشتمل بر بسیاری از این مطالب بوده اخذ کرده باشد. در هر حال حتی اگر منبع اخیر مورد استفاده دو نویسنده نبوده، از حیث اشتمال به بعضی مطالب نقل شده، شایسته بود تا در پاورقی مورد اشاره قرار گیرد.
عبدالجلیل قزوینی در بحث از اسماعیلیه از کتابی به نام بلاغ الأکبر و ناموس الأعظم (ص 343) یاد کرده که به فضل تحقیق بلند اشترن می دانیم که اثر و جزوه ای تبلیغاتی علیه اسماعیلیه بوده که تحریرهای مختلفی داشته و اثری بسیار متداول بوده و بخشی از آن ظاهرا مبتنی بر کتاب الرد علی اسماعیلیه ابوعبدالله بن رزام بوده که کهنترین گزارش دربارۀ آن را ابن ندیم آورده و بعدها تحریرهای مختلفی از آن در دست نویسندگان بعدی بوده از جمله خود نویسنده النقض و یا خواجه نظام الملک در کتاب سیر الملوک . عبدالجلیل قزوینی (ص 469) از کتابی به نام رسالة إبلیس إلی إخوانه المجبرة یاد کرده و خواننده را برای شناخت مشبهه و مجبره به آن کتاب ارجاع داده است، اثر مذکور در واقع کتاب بسیار مشهور حاکم جشمی (متوفی 494) است که از حیث سبک بیان و مطالبی که درباره فرق مختلف اسلامی آورده، اثری بدیع است و متن آن به تحقیق استاد ارجمند سید حسین مدرسی طباطبائی منتشر شده و در میان شیعیان اثری شناخته شده بوده است و ابن عتائقی تلخیصی از آن فراهم کرده است.
دربارۀ چاپ جدید کتاب که به همت کنگره عبدالجلیل قزوینی صورت گرفته نیز تذکر چند مطلب سودمند خواهد بود. به دلیل تفصیلی بودن تعلیقات مرحوم محدث ارموی که سبکی خاص در تعلیقه نوشتن داشته، در چاپ جدید بنا بر اختصار تعلیقات قرار گرفته است. به نظر می رسد حال که بنا بود در چاپ جدید در تعلیقات مرحوم محدث ارموی دست برده شود، در نظر گرفتن چند نکته می توانست مفید باشد مثلاً دربارۀ بحث های لغوی و دلالت های خاص برای برخی واژگان، بسیار مناسب بود به مقدمه کتاب منتقل می شد. بخش اعظمی از تعلیقات نقل قولهای مستقیم و طولانی عبارتهایی است که مرحوم محدث از منابع خود نقل کرده که با توجه به در دسترس بودن آنها، خاصه به صورت لوح های فشرده مختلف، اکنون دیگر مجال چندانی برای نقل کامل آنها نیست و می شد این موارد را نیز تنها با دادن ارجاعی به صورت مختصر تر آورد. برخی تعلیقات با تحقیقات مفیدی که در سالیان اخیر ارایه شده، قابل جایگزینی است مثلا بحث ابوالخطاب و فرقه خطابیه (ص 737—738) را می توانستند به مدخل ابوالخطاب در دائرة المعارف بزرگ اسلامی ارجاع بدهند با بحث کوتاه مرحوم محدث دربارۀ ابن حوشب را می شد به بحث مفصل و عالمانه مدخل ابن حوشب در دائرة المعارف بزرگ اسلامی ارجاع داد و قس علی هذا که این موارد بسیار است. برخی منابع مورد استفاده مرحوم محدث ارموی مثل کتاب التدوین رافعی در زمانی که ایشان از آن بهره برده اند، به صورت خطی بوده اما اکنون متن کتاب چندین سال است که منتشر شده و شایسته بود تا این موارد به متن چاپی ارجاع داده شود (نقض، ص 780، 803، 876-877). نمونه ای دیگر از این دست ارجاعات به آثار خطی، مطالب نقل شده از کتاب لباب الانساب بیهقی است (ص 883). فهرست ها و نمایه های مختلف استفاده از متن کتاب را بسیار آسانتر کرده است و انتشار متن کتاب نقض به هیأت جدید با توجه به نایاب بودن چاپ کهنتر کتاب اقدامی شایسته و بجا بوده است.
تحقیق و تصحیح کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض که بیشتر با نام نقض شناخته می شود، از دلبستگی های جدی مرحوم محدث ارموی بود به گونه ای که آن مرحوم برای فهم کامل بسیاری از مطالب آمده در کتاب مذکور به سراغ احیاء آثاری که به گونه ای با کتاب نقض ربطی داشتند، کشیده شد و ثمرۀ آن احیاء و تصحیح چند اثر در این حوزه بود. با این حال کتاب نقض به دلیل گستردگی مباحثش با این مشکل روبرو بود که در مواردی امکان شناخت دقیق افراد و اعلام و برخی منابع آن برای محدث ارموی میسر نشد. در میان این موارد، نام برخی شخصیت ها و آثار کرامی است. اطلاعات آمده در کتاب نقض دربارۀ کرامیان و برخی شخصیت های آنها جالب توجه است و حتی می تواند دانسته هایی ما دربارۀ کرامیان را گسترش دهد. به عنوان مثال عبدالجلیل در بحث از اسماعیلیان و برخی داعیان اسماعیلی نوشته است:
«و در نیشابور محمد موبذی – علیه اللعنة- پیدا آمد به دعوت الحاد. استاد اسحاق زاهد – رحمة الله علیه – ابوالحسن سیمجور را بر آن داشت که وی را به نکال هلاک کرد». (نقض، ص 340)
مرحوم ارموی به دلیل اجمالی که در این عبارت بوده، موفق به شناسایی استاد اسحاق زاهد که شخصیتی از عالمان نیشابوری بوده و مراودات خوبی با ابوالحسن سیمجور داشته، نشده است. استاد اسحاق زاهد در حقیقت ابویعقوب اسحاق بن محمشاذ الزاهد الکرامی است که سمعانی شرح حال او را به اختصار از کتاب تاریخ نیشابور (التاریخ نیسابور) در ذیل عنوان الکرامی در الانساب خود نقل کرده است (تحقیق عبدالله عمر البارودی، ج 5، ص 44-45) که از عالمان برجسته کرامی در نیشابور بوده و در شب پنج شنبه، 24 رجب سال 338 در نیشابور درگذشته است و حاکم نیشابوری (متوفی 405) از برگزاری نماز میت او که خلق کثیری حتی امیران و امراء نیز در آن حضور داشته اند، سخن گفته است. وی سر سلسلۀ خاندانی کرامی در نیشابور است که به خاندان محمشاذی شناخته می شود و چهره های شناخته شده کرامی از آن خاندان در منابع ذکر شده اند که شرح حال آنها را فان اس در ضمن مقاله ای که دربارۀ کرامیه نوشته، آورده است.
عبدالجلیل در پاسخ دهی به یکی از اتهامات نویسنده بعض فضائح الروافض، از خرده گیری وی بر ادعای شیعیان بر طبیق برخی آیات بر اهل بیت سخن گفته و در پاسخ دهی به او نوشته است: «و در فصول شیخ عبدالوهاب حنفی (نسخه بدل حنیفی) می آورد که مراد از تین ابوبکر است ....» (ص 286). تفسیر الفصول نوشته خواجه عبدالوهاب بن محمد حنیفی از تألیفات کرامی قرن چهارم است و خوشبختانه اکنون بخش هایی از آن در دست است و استاد ارجمند محمد رضا شفیعی کدکنی در جشن نامه مرحوم ایرج افشار (ارج نامه ایرج) به تفصیل از آن سخن گفته و حتی متوجه نقل صاحب النقض از کتاب مذکور شده و به آن اشاره ای نیز کرده اند.
از نکاتی که توجه چندانی به آن نشده، منبع مورد نقد عبدالجلیل رازی یعنی کتاب بعض فضائح الروافض است که حتی هویت دقیق نویسنده اش دانسته نیست اما به نظر از اهالی شهر ری و همشهری عبدالجلیل است. از برخی تشابهات میان برخی مطالب کتاب بعض فضائح و مطالبی که در کتاب تثبیت دلائل النبوة قاضی عبدالجبار همدانی آمده می توان تقریبا یقین داشت که نویسنده بعض فضائح کتاب قاضی عبدالجبار را که در عین حال اثری در اثبات نبوت پیامبر بوده، رساله ای ضد شیعی و ضد اسماعیلی بوده را در اختیار داشته و در نقل برخی از مطالب خود از آن بهره گرفته است، دست کم شباهت میان برخی مطالب کتاب بعض فضائح با مطالب مشابه در کتاب قاضی عبدالجبار قابل تأمل است. از مباحث بسیار مفصلی که عبدالجلیل قزوینی در کتاب النقض (ص 336 -345) آورده، مطالب مفصلی دربارۀ اسماعیلیان است که از قضا به نظر می رسد عبدالجلیل نیز این مطالب را از کتاب قاضی عبدالجبار یعنی تثبیت الدلائل النبوة که مشتمل بر بسیاری از این مطالب بوده اخذ کرده باشد. در هر حال حتی اگر منبع اخیر مورد استفاده دو نویسنده نبوده، از حیث اشتمال به بعضی مطالب نقل شده، شایسته بود تا در پاورقی مورد اشاره قرار گیرد.
عبدالجلیل قزوینی در بحث از اسماعیلیه از کتابی به نام بلاغ الأکبر و ناموس الأعظم (ص 343) یاد کرده که به فضل تحقیق بلند اشترن می دانیم که اثر و جزوه ای تبلیغاتی علیه اسماعیلیه بوده که تحریرهای مختلفی داشته و اثری بسیار متداول بوده و بخشی از آن ظاهرا مبتنی بر کتاب الرد علی اسماعیلیه ابوعبدالله بن رزام بوده که کهنترین گزارش دربارۀ آن را ابن ندیم آورده و بعدها تحریرهای مختلفی از آن در دست نویسندگان بعدی بوده از جمله خود نویسنده النقض و یا خواجه نظام الملک در کتاب سیر الملوک . عبدالجلیل قزوینی (ص 469) از کتابی به نام رسالة إبلیس إلی إخوانه المجبرة یاد کرده و خواننده را برای شناخت مشبهه و مجبره به آن کتاب ارجاع داده است، اثر مذکور در واقع کتاب بسیار مشهور حاکم جشمی (متوفی 494) است که از حیث سبک بیان و مطالبی که درباره فرق مختلف اسلامی آورده، اثری بدیع است و متن آن به تحقیق استاد ارجمند سید حسین مدرسی طباطبائی منتشر شده و در میان شیعیان اثری شناخته شده بوده است و ابن عتائقی تلخیصی از آن فراهم کرده است.
دربارۀ چاپ جدید کتاب که به همت کنگره عبدالجلیل قزوینی صورت گرفته نیز تذکر چند مطلب سودمند خواهد بود. به دلیل تفصیلی بودن تعلیقات مرحوم محدث ارموی که سبکی خاص در تعلیقه نوشتن داشته، در چاپ جدید بنا بر اختصار تعلیقات قرار گرفته است. به نظر می رسد حال که بنا بود در چاپ جدید در تعلیقات مرحوم محدث ارموی دست برده شود، در نظر گرفتن چند نکته می توانست مفید باشد مثلاً دربارۀ بحث های لغوی و دلالت های خاص برای برخی واژگان، بسیار مناسب بود به مقدمه کتاب منتقل می شد. بخش اعظمی از تعلیقات نقل قولهای مستقیم و طولانی عبارتهایی است که مرحوم محدث از منابع خود نقل کرده که با توجه به در دسترس بودن آنها، خاصه به صورت لوح های فشرده مختلف، اکنون دیگر مجال چندانی برای نقل کامل آنها نیست و می شد این موارد را نیز تنها با دادن ارجاعی به صورت مختصر تر آورد. برخی تعلیقات با تحقیقات مفیدی که در سالیان اخیر ارایه شده، قابل جایگزینی است مثلا بحث ابوالخطاب و فرقه خطابیه (ص 737—738) را می توانستند به مدخل ابوالخطاب در دائرة المعارف بزرگ اسلامی ارجاع بدهند با بحث کوتاه مرحوم محدث دربارۀ ابن حوشب را می شد به بحث مفصل و عالمانه مدخل ابن حوشب در دائرة المعارف بزرگ اسلامی ارجاع داد و قس علی هذا که این موارد بسیار است. برخی منابع مورد استفاده مرحوم محدث ارموی مثل کتاب التدوین رافعی در زمانی که ایشان از آن بهره برده اند، به صورت خطی بوده اما اکنون متن کتاب چندین سال است که منتشر شده و شایسته بود تا این موارد به متن چاپی ارجاع داده شود (نقض، ص 780، 803، 876-877). نمونه ای دیگر از این دست ارجاعات به آثار خطی، مطالب نقل شده از کتاب لباب الانساب بیهقی است (ص 883). فهرست ها و نمایه های مختلف استفاده از متن کتاب را بسیار آسانتر کرده است و انتشار متن کتاب نقض به هیأت جدید با توجه به نایاب بودن چاپ کهنتر کتاب اقدامی شایسته و بجا بوده است.
پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰:۳۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .