ملا احمد نراقی و کتاب سیف الامة و برهان الملة

جریان حرکت های تبشیری در دوران صفویه به نحوی جدی در ایران آغاز شد. بخشی از این جریان که در حقیقت تداوم حرکت های تبشیری در شبه قاره هند بود، تاثیراتی نیز بر ایران نهاد. هر چند حرکت های تبشیری اساسا در سرزمین های اسلامی از حیث به مسیحیت در آوردن مسلمانان تاثیر بسیار ناچیزی داشته اما به پربار شدن ادبیات جدلی در مقابله با فعالیت های قلمی مبلغان مسیحی کمک فراوانی کرده و ادبیات قابل توجهی با چنین رویکردی پدید آمده است. مبلغان مسیحی که در دوران صفویه گاه به عنوان فرستادگان دولت های اروپایی و گاه به عنوان جزئی از هیات های اروپایی روانه ایران شده بودند، دست به فعالیت های تبشیری زده و آثار چندی را تالیف کرده اند. ثمره این گونه آثار قلمی در دوران صفویه، تالیفات ارزشمندی است که طبعا برای بررسی تاریخ تحولات فکری و میزان آشنایی عالمان عصر صفویه با مسیحیت برای محققان این حوزه آثاری در خود توجه است. در فترت سیاسی سقوط صفویه تا برآمدن قاجار، حرکت های تبشیری با روندی کند اما نه منقطع تداوم یافت اما در دوران قاجار این حرکت های هم در ایران و هم در شبه قاره هند با نگارش آثاری از سوی دو مبلغ مسیحی موجی آفرید. این دو جریان که در تعاقب تاریخی پیوسته ای ظهور یافت، توسط دو مبلغ مسیحی به نام های هنری ماترین (1781-1812) و کارل گوتلیب فاندر (1818-1891) شکل گرفت.

هنری مارتین مبلغ پرشور و شوق انگلیسی که در شهر ترورو، از شهرهای  ایالت کارن وال واقع در جنوب غربی انگلیس، بی گمان یکی از جدی ترین مبلغان مسیحی است که در دوران قاجار فعالیت های فراوانی در نگارش و ترویج مسیحیت در ایران انجام داده است. هنری مارتین که در خانواده ای از مسیحیان متعصب متولد شده بود متاثر از پدر و خواهرش و تنی چند از اساتید خود، تحصیل در ریاضیات را رها کرد و در دانشگاه کمیریج که در آن زمان توجه جدی به تربیت مبلغان مسیحی داشته به سلک مبلغان مسیحی پیوست.

هنری مارتین در ربیع الثانی 1212/ اکتبر 1797) در کالجسنت جان وابسته به دانشگاه کمبریج ثبت نام نمود. همان گونه که گفته شد کمبریج در این زمان  متأثر از کوشش های مذهبی کسانی چون چارلز سیمون (1836-1759) توجه جدی به تربیت مبلغان مسیحی داشت. هنری مارتین نیز متاثر از سیمون به فراگیری و تعلیمات تبشیری پرداخت و بعدها به انجمن تبلیغی کلیسای انگلیکان که در 1799 به منظور توریج مسیحیت بنیان نهاده شده بود، پیوست. مارتین  در سال 1801/1215 از کالج سنت جان فارغ التحصیل گشت و تا سال 1805/1220به عنوان معلم کالج ومدتی نیز در سمت معاون کشیش فعالیت نمود. توجه به فراگیری زبان های مختلف، یکی از دلمشغولی های مارتین بود و او توانسته بود زبانهای یونانی، عبری و لاتینی را فرا گیرد. بعدها مارتین به فراگیری زبانهای شرفی اردو و فارسی نیز توجه نشان داد هر چند در این دو زبان تبحر لازم را هیچ گاه به دست نیاورد. به پیشنهاد سیمون، ماترین به کمپانی هند شرقی که در آن زمان سیطره موفقی بر هند به دست آورده بود، پیوست و سعی کرد تا با آموخته های خود در آنجا ضمن موعظه برای افرادی که در آن کمپانی به فعالیت مشغول بودند، بخت خود را نیز بیازماید. موعظه های مارتین توجه کارکنان کمپانی را چندان به خود جلب نکرد زیرا مارتین در موعظه های خود بیشتر بر دوری از مصرف مشروبات اشاره داشت و این چندان خوشایند آنها نبود. فعالیت های پرشور و گاه تند مارتین خشم هندوان و مسلمانان را برانگیخت. از سوی بیماری مارتین نیز به دلیل آب و هوای خاص هند، ماندن در آنجا را برای او دشوار کرده بود. از این رو به پیشنهاد دوستانش و برای تکمیل ترجمه فارسی عهد جدید راهی ایران شد. دوران کوتاه اقامت کمتر از یک ساله مارتین در ایران به اقامت در نواحی جنوبی ایران و عمدتا شهر شیراز گذشت (1811-1812). در این شهر مارتین توانست شاعر و خطاطی به نام سید علی نواب شیرازی را به کسوت مسیحیت در آورد و به لطف تبحر همین شخص در زبان فارسی، تحریری جدید از ترجمه عهد جدید نیز را به انجام رساند. مارتین که پیش از سفر به ایران با سرجان ملکم که به تازگی از سفارت دوم خود از ایران به هند بازگشته بود، دیدار داشت و همو او را از تندروی و تحریک احساسات ایرانیان برحذر داشت. ملکم توصیه ای جهت مارتین به سرگور اوزلی، سفیر بریتانیا در دربار فتحعلی شاه نگاشت. دوران ورود مارتین به ایران مقارن با جنگ های ایران و روس بود.

    هنری مارتین در 29 ربیع الثانی 1226/ 23مه1811به ایران رسید و در بوشهر رحل اقامت افکند. وی نخست مدتی در منزل تاجری انگلیسی به سر برد و بعد به همراه هیأت سفارت اوزلی روانه شیراز گشت. در شیراز تاجری به نام جعفرعلیخان نواب، تاجری اصالتاً هندی و دارای روابط صمیمانه ای با ملکم عهده دار میزبانی مارتین شد. مارتین که پیش از حضور در شیراز به برخی اشکالات ترجمه فارسی پی برده بود اینک متقاعد شده بود که ویرایش کلی آن ترجمه ضروری است و از این رو پیشنهاد انجام ترجمه جدیدی به فارسی را پذیرفت. اقامت مارتین در شیراز نزدیک به یازده ماه (ژوئن1811تا مه1812/جمادی الاول 1226تا ربیع الثانی1227) به طول انجامید. در کنار کار بازنگری ترجمه عهد جدید که به همکاری سید علی انجام می شد، مارتین به بحث و مناظره و ترویج مسیحیت نیز توجه نشان داد. فعالیت های مارتین به برگزاری مناظره علنی با مجتهد شهر شیراز یعنی میرزا ابراهیم فسایی منتهی شد. این مناظره عمومی در تاریخ 3 رجب1226/ 25ژولای1811 در منزل مجتهد برگزار شد. در پی این مناظره شفاهی، آثار از دو طرف درگیر در مناظره به نحو مکتوب تالیف شد. میرزا ابراهیم در رساله ای عربی به اثبات نبوت خاصه پیامبر اسلام(ص) پرداخت و در مقابل هنری مارتین نیز در سه رساله به فارسی به نام میزان الحق به بیان ایرادات و استدلال های خود پرداخت. توجه مارتین در مباحث خود، مسئله اعجاز قرآن و نبوت خاصه پیامبر بود. مارتین متاثر از سنتی که مبلغان مسیحی پیش از او چون ژروم گزاویه (جروم خاویه) و فیلیب گوداگنولی بنا نهاده بودند و با بهره گیری از آثار آنها به نگارش رساله های خود پرداخته بود.

اندکی پیش از مارتین فردی به نام ژوزف سباستیانی که از جمله دوستان مارتین بود و به یوسف پادری شهرت یافته بود در اصفهان در برخوردی تند و  جسارت­آمیز با علمای آن دیار به بحث و جدل درباره مسیحیت پرداخته بود.  تهیه­ ویرایش جدید فارسی انجیل در صفر 1227/فوریه 1812به پایان رسید و میرزا بابایخوشنویس کار تدارک نسخه های مذهّبی از آن را برای هدیه به شاه بر عهده گرفت. مارتین که اینک رسالت خود را پایان یافته تلقی می نمود، امیدوار بود شخصاً با شاه دیدار نموده و انجیل فارسی را به وی اهدا نماید. وی در خلال سفرش به تهران در اصفهان توقف کوتاهی نمود و در قم نیز خواستار دیداری با میرزای قمی گشت که البته این مجتهد برجسته عذرخواه کهولت سن خود شد. مارتین در تهران افزون بر این که موفق به دیدار شاه نشد، به ناچاردر جلسه­ مناظره­ای با حضور علمای برجسته پایتخت حاظر شد تا به مدعیاتش پاسخ گفته شود. مارتین نهایتاً راهی تبریز گشت تا در آن جا و تحت حمایت اوزلی به حضور نایب السلطنه شرفیاب شود. درملاقاتش با عباس میرزا (24جمادی الثانی1227/ 6 ژولای1812) که در این زمان شدیداً درگیر پیامدهای شکست از روس ها بود، شاهزاده را فردی نیکو خصال یافت و بر آن بود که نسخه ای از انجیل را به او نیز تقدیم کند. اما پیش از این کار شدت یافتن بیماری مارتین مانعی از انجام این کار شد. مارتین تصمیم به بازگشت به اروپا گرفت. اما در راه بازگشت در توقات در 16 اکتبر 1812 برابر با 8 ذی القعده 1227 درگذشت. مارتین گرچه خود بخت و اقبال آن را نیافت که ترجمه فارسی  انجیل خود را  به فتحعلی شاه تقدیم کند اما سرگور اوزلی  که به او قول داده بود این کار را انجام دهد در ربیع الاول1229/ فوریه1814 این خواست وی را برآورده نموده و دستخطی نیز در نکوداشت پادری مسیحی  و حمایت از اقدام وی از شاه ستاند. انتشار وسیع رساله های هنری مارتین، واکنش جدی علماء را در پی داشت. عالم اصولی نامور این عصر، میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی مشهور به صاحب قوانین در رساله ای کوتاه، ملا علی نوری (متوفی 1246) در اثری به نام حجه الاسلام، ملا محمد رضا همدانی (متوفی 1247) در اثری به نام مفتاح النبوه ، شیخ علی بن عبدالله بحرانی (متوفی 1381) در کتابی به نام لسان الصدق و ملا احمد نراقی، فقیه و اصولی مشهور در اثری به نام سیف الامه و برهان المله به پاسخ گویی ایرادات فاندر پرداختند. تلاش برای پاسخ گویی دیگر عالمان به ایرادات مارتین به خلق سلسله آثاری تحت نام رد پادری انجامید که شیخ آقا بزرگ (الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 10، ص 214-215) فهرستی از آنها را ارایه کرده است. در میان این آثار کتاب سیف الامه و برهان المله ظاهرا اثری خوشخوان تر بوده است. ردیه صاحب قوانین به علت کوتاهی و عدم فرصت یافتن میرزا قمی در تکمیل آن اثری مختصر که در آن میرزای قمی از دیدگاه اصولی و با تکیه بر بحث استصحاب به رد برخی از ایرادات فاندر پرداخته است (متن کوتاه این رساله را استاد ارجمند آقای دکتر سید حسین مدرسی طباطبائی با عنوان اعجاز قرآن: پاسخ شبهات پادری هانری مارتین در موضوع اعجاز قرآن، در مجله وحید، شماره دهم، دوره دهم 1351/1973، ص 1115-1118 و شماره یازدهم همان سال ، ص 1225-1237 منتشر کرده است، که جای آن داشت که به عنوان ضمیمه در کتاب سیف الامه متن آن تجدید چاپ می شد). اما پاسخ ملا احمد نراقی به کتاب مارتین، اثری از لونی دیگر است. نراقی در سه بخش نخست به بحث از مسائل عام نبوت و برخی دلایل اثبات نبوت پرداخته (ص 37-58) و فصل دوم را به بررسی مسئله نبوت خاصه پیامبر که مورد بحث مارتین بوده، اختصاص داده است (ص 61-187). مفصل ترین بخش کتاب، فصل سوم است که در آن نراقی به تفصیل به شبهات مارتین پاسخ داده است. همانگونه که مصحح محترم متذکر شده، نراقی در این بخش از کتاب خود از سه منبع محضر الشهود فی رد الیهود حاجی بابا قزوینی یزدی از یهودیان یزدی که در همان دوران اسلام آورده بود و دو کتاب از آثار علی قلی جدید الاسلام از راهبان مسیحی عصر صفویه که دو اثر مهم به نام های سیف المومنین فی قتال المشرکین و هدایه الضالین تالیف کرده، بهره برده است. در حقیقت اطلاعات دقیق نراقی از مسیحیت مرهون کتاب سیف المومنین علی قلی جدید السلام است و مصحح محترم در پاورقی این موارد را متذکر شده اند. ایرادات و خرده گیری های مارتین درباره اسلام در حقیقت چیزی جز تکرار همان مطالب مکرر مذکور در سنت جدلی نگاری مسیحیت درباره اسلام نیست هر چند خالی از برخی ظرافتها نیز نیست البته نویسندگان مسلمان اطلاعات ناچیزی از سنت ادبیات مجادله ای و مدافعه ای مسیحیت در قبال اسلام داشته اند و عمده آگاهی آنها محدود به مطالبی بوده که نویسندگان مسیحی مسلمان شده بسته به میزان اطلاع خود از این سنت داشته، بوده است (برای گزارشی از سنت مجادله نویسی مسیحیت بر اسلام بنگرید به هارتموت بوبتسین، قرآن و متکلمان مسیحی، ترجمه محمد کاظم رحمتی در آینه پژوهش، شماره ۹۸-۹۹). نراقی گاه اشارات اجمالی به برخی فعالیت های جدلی اهل کتاب در روز گار خود نیز دارد. از جمله از عالمی یهودی ساکن در مشهد یاد کرده که رساله ای جدلی بر علیه اسلام تالیف کرده است (سیف الامه، ص ۳۰۷). کتاب به صورت چشم نوازی تنظیم شده و گاه توضیحات کوتاهی از مصحح نیز در پاورقی ذکر شده است. اشکالات جزئی نیز به کار تصحیح مصحح محترم وارد است از جمله آنکه در موارد متعددی به منابع متاخری در تخریج مطالب کتاب ارجاع داده شده است. تصحیح این کتاب بی شک برای علاقه مندان به تحولات فرهنگی عصر قاجار و پژوهشگران این عصر مغتنم خواهد بود و باید سپاسگذار مصحح محترم و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بود. بمنه و کرمه

 

شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۱۴:۳۸