<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 1"><font face="Times New Roman"><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 18pt; mso-font-kerning: 18.0pt">كتابى تازه در مطالعات دينى عصر صفويه</span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 24pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="ltr" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; DIRECTION: ltr; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">Rula Jurdi Abisaab ,Converting <country-region w:st="on">Persia</country-region>:Religion and Power in the Safavid Empire(I.B :<city w:st="on">Tauris</city>, <state w:st="on">New York</state> - <city w:st="on"><place w:st="on">London</place></city> ), 2004, XII+244.ISBN.186064970X</span><span style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: center; mso-outline-level: 2" align="center"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">***</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">عصر صفويه، بيشك يكى از اعصار مهم در تاريخ ايران دوره اسلامى است و حداقل اين اهميت را از دو جهت مى‏توان توضيح داد. نخست به جهت تغيير مذهب از تسنن به تشيع و ديگرى از حيث پربارى منابع تاريخ نگارى اين برهه كه اكنون با وجود چاپ بيشمارى از آثار آن دوره، هنوز نخه‏هاى خطى گاه مهمى ناظر به تاريخ آن دوره باقى مانده كه كوشش محققان را جهت احياء و تصحيح آنها طلب مى‏كند. با اين حال عليرغم كثرت مطالعات انجام شده در تاريخ سياسى و اقتصادى عصر صفويه، مطالعات انجام شده در پهنه تحولات دينى اين عصر تقريباً در ساليان اخير عمدتاً در پژوهش‏هاى آقاى رسول جعفريان مورد توجه قرار گرفته كه اينك تمام مقالات ايشان در مجموعه‏اى سه جلدى و با نام <i>صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست</i> (قم 1379) در دسترس است. شايد دليل اصلى اين بى توجهى در دشوارى محققان عصر صفويه در عدم آشنايى با منابع فقهو مباحث اين حوزه و از اين مهمتر، خطى بودن بخش اعظمى از آثار فقهى فقهاء عصر صفويه باشد. در هر حال، ساليان اخير شاهد نگارش چندين اثر جدى در تاريخ تحولات دينى - مذهبى عصر صفويه بوده‏ايم.</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">احتمالاً مقاله كوتاه مهاجرت علماى جبل عامل به ايران تاليف مرحوم آلبرت حورانى (متوفى1993) را بتوان نخستين مطالعه موردى در تحولات دينى عصر صفويه دانست كه با طرح موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران، توجه محققان عصر صفويه را به تغييرات مذهبى عصر صفويه و ريشه‏ها</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">آن جلب كرد. موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران عصر صفويه، جسته و گريخته در مطالعات عصر صفويه به عنوان مهمترين عامل در گسترش تشيع در ايران مورد اشاره قرار گرفته است. ظاهراً نخستين اثر تك نگارانه كه مهاجرت علماى جبل عامل به ايران را مورد توجه قرار داده و</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">در آن سعى شده تا اهميت اين مهاجرت را در تحولات دينى مذهبى عصر صفويه بيان كند، تحقيق على مروه، <i>التشيع بين جبل عامل و ايران</i> (لندن، 1987) باشد. اهميت خاص نوشته مروه تنها بايد در طرح موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران در غالب يك اثر تك نگارانه دانست و از حيث محتوا و چهار چوب آن را بايد تحقيقى ضعيف دانست. بى گمان موفق‏ترين تحقيق در باب مهاجرت علماى جبل عامل به ايران، كتاب <i>الهجرة العاملية الى ايران فى العصر الصفويه</i> (بيروت: دار الروضه، 1410) از آن عالم شيعى لبنانى آقاى جعفر المهاجر دانست كه در بسيارى از جهات تحقيقات بعد از خود در اين موضوع تاثير نهاده است. در ايران نيز، البته تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد، موضوع مهاجرت علماى جبل عامل موضوع پايان نامه دو تن يعنى آقايان محمد على رازنهان و مهدى فرهانى منفرد در مقطع كارشناسى ارشد بوده است كه تحقيق آقاى فرهانى منفرد با عنوان مهاجرت علماى شيعه از جبل عامل به ايران در عصر صفويه توسط انتشارات امير كبير (تهران، 1377) به چاپ رسيده است</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>.</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">در مطالعات خاورشناسان نيز، اين موضوع بعد از نگارش مقاله آلبرت حورانى (متوفى 1993م) مورد توجه قرار گرفته است. نخست اندرو نيومن در بخشى از پايان نامه مفصل خود در باب ستيز بين اخبارگرى و اصولى گردى در تفكر اماميه، بخشى را به بحث از نزاع اين دو جريان در عصر صفويه اختصاص داده و از اين رهگذر به طرح موضوع مهاجرت علماى جبل عامل به ايران پرداخت و در مقاله‏اى مبتنى بر پايان نامه خود به بحث از محقق كركى (متوفى 940ق) مهمترين فقيه عاملى نسل نخست فقهاى مهاجر به ايران پرداخت. بعد از وى، دون استوارت در بررسى خود از شكل‏گیرى و تكوين فقه اماميه، ضمن ارايه نظرات خود به نقد آراء نيومن در باب ميزان اهميت مهاجرت فقهاى عاملى مهاجر به ايران پرداخت و در چندين مقاله انتقادات خود را از برخى نظرات نيومن بيان كرد. تازه‏ترين تحقيق در اين باب، پايان نامه دكترى خانم ريولا جوردى ابي صعب است</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">كه انتشارات تاوريس آن را به چاپ رسانده كه موضوع اصلى بحث اين نوشتار است</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>.</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">بعد از مقدمه‏اى كوتاه (ص 1 - 5)، نخستين فصل كتاب با عنوان پادشاهان صفوى و فقهاء: صفويه و فقهاى مهاجر عرب (ص 7 - 30) با گزارشى از شكل‏گيرى و تكوين دولت صفويه و اقدامات شاه اسماعيل اول (907 - 930ق) در تاسيس دولت صفويه شروع شده (ص 7 - 15) است. ابي صعب در هرصل از كتاب خود، با رعايت ترتيب تاريخى از حيات و زندگى مهمترين و برجسته‏ترين فقيه آن عصر سخن گفته است و در فصل نخست كتاب حاضر نيز بحث را با محقق كركى آغاز كرده كه خانم ابي صعب از وى با عنوان «مخترع الشيعه» ياد كرده كه البته اين عنوان بيشتر در آثار ضد شيعى در شاره به محقق كركى به كار رفته است. محقق كركى نخستين فقيه مهاجر عاملى به ايران است كه تقريباً در همان اوان ظهور دولت صفويه به ايران مهاجرت كرده است. او در خانواده‏اى از فقهاء شيعى در كرك نوح، نزديك بعلبك به دنيا آمد و تحصيلات خود را نزد ابن خاتون عاملى و لى بن هلال جزائرى (متوف ى909 يا 915ق) آغاز كرد. كركى همچنين در شام، عراق و مصر نزد عالمان اهل سنت تحصيل كرده است. ابي صعب سپس مى‏نويسد:«كركى مشتاق پيوستن به دربار شاه اسماعيل اول بود. در اين امر، او و ديگر فقهاى مهاجر عاملى در اقليت بودند، چرا كه عالمان شيى خاصه در عراق هرگونه همكارى و پيوستن به نظام سياسى حتى تحت حاكميت حاكمى شيعى مذهب چون شاه اسماعيل كه ادعا داشت از نوادگان امام موسى كاظم (عليه السلام) است، را رد كرده بودند» (ص15). توضيح خانم ابي صعب در ادامه اين مطلب در اشاره به ديدگاه سياسى فقهاء اماميه در زمان غيبت و عدم حضور امام، در عدم به رسميت شناختن هرگونه حاكميت سياسى و غصبى دانستن حكومت و تعلق آن به امام عصر كاملاً درست است و تنها اشكال قابل طرح به گفته‏هاى خانم ابي صعب در گفته ايشان در اشاره به مخالفت عالمان شيعه در مناطق ديگر، خاصه عراق در همكار</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">با صفويه است. واقعيت آن است كه در اوان ظهور صفويه، عالمان به نام و مطرح شيعه قابل نام بردن در مناطق عراق به جز شيخ ابراهيم بن سليمان قطيفى (متوفى بعد از 944ق) را نمى‏شناسيم. از سوى ديگر موضوع همكارى با حكومت در زمان غيبت در ميان فقهاى شيعه حتى عالمان جبلعاملى نيز يك دست نبوده و برخى از عالمان عاملى از هرگونه تماس و نزديكى با صفويه خوددارى كرده بودند. خانم ابي صعب، حيات سياسى محقق كركى در ايران عصر صفويه (ص 16 - 20) را همانند آنچه كه در تحقيقات ديگر آمده، با اشاره به نخستين ديدار كركى با شاه اسماعيل اول در</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">سال 910ق و در شهر اصفهان دنبال كرده است. در بحث از آراء فقهى محقق كركى، از چند موضوع چون نماز جمعه و نظر محقق كركى بر وجوب تخييرى نماز جمعه (ص 20 - 9(22 ، بحث از حليت پذيرش خراج (ص 22 - 10(24 ، ديدگاه محقق كركى درباره تصوف با اشاره به كتاب گمشده و مهم كركى درباره اين موضوع يعنى مطاعن المجرميه فى رد الصوفيه (ص 24 –26) و بحث كوتاهى از موضوع سب و نگاشته مهم كركى در اين باب يعنى كتاب نفحات اللاهوت فى لعن الجبت و الطاغوت پايان يافته است (ص 26 - 27</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>).</span><span lang="AR-SA" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><font face="Times New Roman"> </font></span><font face="Times New Roman"><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">نكته جالب توجهى كه خانم ابي صعب به خوبى مورد توجه قرار داده، بحث از ترجمه متون مذهبى (اعم از فقه، تفسير، حديث و كلام) به فارسى است كه حلقه وصل فقهاى عاملى به جامعه فارسى زبان شيعه ايران صفويه بوده است. همان گونه كه ابي صعب اشاره كرده (ص 27) فقهاى عاملى مهاجر چون محقق كركى، على بن هلال مشهور به منشار كركى (متوفى 984ق) و حسين بن عبدالصمد حارثى (متوفى 984ق) كه سه فقيه مهم و تاثير گذار عاملى در پنجاه سال نخست حكومت صفويه بوده‏اند، تسلط چندانى به زبان فارسى نداشته‏اند كه خود بتوانند، آثارى را به فارسى بنگارند. این وظيفه را شاگردان ايرانى فقهاى مهاجر برعهده گرفتند ابي صعب از اين متون ترجمه شده از عربى به فارسى به كتاب الفيه شهيد اول اشاره كرده كه اثرى متداول ميان شيعيان آن دوره بوده است و از مترجمان زبردست متون عربى به فارسى به على بن حسن زواره‏اى (زنده در 947ق)از شاگردان محقق كركى اشاره شده كه آثار متعددى را به فارسى ترجمه كرده است.</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">فصل دوم، مجتهدان، حاكمان مطلق (ص 31 - 52) در حقيقت گزارشى تحليلى از زندگى حسين بن عبدالصمد حارثى است كه خانم ابي صعب بعد از گزارش كوتاه اما دقيق حيات اين عالم برجسته عاملى (ص 32 - 33) كه مبتنى بر تحقيقات دقيق استوارات است، بحثى كوتاه از رساله مختصر حارثى با عنوان مناظرة مع بعض علماء حلب فى الامامة آن گونه كه در نسخه‏اى از اين كتاب در مجموعه 1161 كتابخانه مرحوم آيت الله مرعشى آمده، آورده است (ص 32 - 35). بحث اصلى اين رساله كه از قضاء چاپ انتقادى خوبى از آن سالها قبل منتشر شده و ايشان از آن اطلاعى نداشته‏اند</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">گفتگوى حارثى با عالمى دمشقى در حدود 951ق درباره تولى و تبرى است. رساله ديگر حارثى، مسألتان موضوع بحث بعدى خانم ابي صعب است (ص 35 - 37). پيش از اين دون استوارات در بحث عالمانه خود از رساله العقد الحسينى حارثى، پيش زمينه‏هاى غير مملوس اين رساله كه در آن حارى به نقد محقق كركى و عالم جوانتر معاصر خود يعنى مير حسين بن حسن كركى (متوفى 1001ق)، نواده دخترى محقق كركى پرداخته را بازگفته است. در بحث از ديگر آثار فقهى حارثى نيز خانم ابي صعب به نقد آراء محقق كركى توسط حارثى در اين تاليفات اشاره كرده است (ص 35 - 37). حارثى در بحث از تخييرى يا تعيينى بودن نماز جمعه بر خلاف محقق كركى كه قائل به تخييرى بودن نماز جمعه بود، قائل به وجوب تعيينى بوده و در مسئله تعيين قبله عراق و خراسان نيز آراء محقق كركى را با نگارش رساله‏هاى جداگانه به نقد كشيده بود. رساله العقد الحسينى حارثى،كه در منابع شرح حال نگارانه، غالباً همان گونه كه ابي صعب نيز اشاره كرده، گفته شده، حارثى آن را به جهت درمان وسواس شاه طهماسب نگاشته، اهميت خاصى دارد. ابيساب بحثى درباره محتواى فقهى اين رساله آورده است (ص 39 - 41) كه استوارات تحليل مفصل آن را در مقاله‏اى كهپيش از اين به آن اشاره شد، آورده است.15 در واپسين سخن از حارثى، ابي صعب به مشاغل حكومتى حارثى بعد از بركنارى و عزل وى از منصب شيخ الاسلامى قزوين در حدود 970ق اشاره كرده و دانسته‏هاى موجود درباره حيات حارثى از 970 تا زمان مرگ وى در 984ق را بيان كرده است (ص 9</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> - </span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>41</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>).</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">حوادث شگفت سياسى رخ داده بعد از وفات شاه طهماسب در 984ق و به قدرت رسيدن شاه اسماعيل دوم صفوى (حكومت 984 - 985) موضوع بحث ادامه اين فصل با عنوان احياء تسنن، سياست‏هاى شاه اسماعيل دوم در ترويج تسنن در ايران و موضع علماى مهاجر عاملى به اين حركت است (ص 41 - 2</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>). </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">دوران شاه اسماعيل دوم كه بعد از منازعه جناح‏هاى مختلف دربار در پى مرگ شاه طهماسب در 984 به قدرت رسيد، در تاريخ صفويه به دليل توجه اسماعيل دوم به تسنن و اقدامات وى در احياء تسنن مورد توجه محققان بوده و سعى شده تا علت چنين كارى را توضيخ دهند. ابي صعب دراشاره‏اى گذرا، اين توجيهات را چنين ياد كرده است: استعمال موارد مخدر بر فكر و انديشه شاه اسماعيل در پى مدت اقامت طولانى او در زندان قهقهه اثر نهاده بود؛ عده‏اى ديگر انگيزه‏هاى روانى شاه اسماعيل در پى مدت طولانى زندان و مخالفت او با سياست‏هاى پدرش را در ج تشيع را علت اين عمل شاه اسماعيل دوم ياد كرده‏اند (ص 41). اما همانگونه كه ابي صعب نيز اشاره كرده به نظر نمى‏رسد كه چنين دلايلى بتواند توجيه تلاش تسنن شاه اسماعيل دوم باشد. ابي صعب به نقل از رومر علت اين حركت شاه اسماعيل دوم را تلاش وى در جهت كاستن از قدرتوز افزون علماء شيعه و تلاش براى محدود كردن اقتدار عالمان اماميه ياد كرده است. ابي صعب (ص 42) در تاييد اين نظر رومر به دو دليل ديگر نيز اشاره كرده است. نخست سياست آشتى جويانه اسماعيل دوم در قبال عثمانى به دلايل و ملاحظات اقتصادى و سياسى و دوم مخالفت عده‏اى ز سران قزلباش با سياست‏هاى اقتصادى شاه اسماعيل دوم كه آنها را به تحريض علماء بر مخالفت با شاه واداشته بود. از اين رو سران برجسته قزلباش و علماء، سياست‏هاى ميانه روانه شاه اسماعيل دوم در قبال اهل سنت را دست مايه انتقاد از او قرار دادند. ابي صعب در ادامه اسباطات خود درباره اخبار ناظر به دوره شاه اسماعيل دوم مى‏نويسد:«... حتى اخبار تاريخى نگاشته شده توسط مورخان دربارى درباره دوران شاه اسماعيل دوم و دلايل مرگ او، بى طرفانه نيست. اين اخبار و گزارش‏ها را مى‏بايد به عنوان آنچه كه طبقه حاكم و شاهان پس اسماعيل دوم پذيرفته‏اند كه داستان رسمى دوره شاه اسماعيل دوم باشد، پذيرفت»(ص 42). ابي صعب در توجيه چنين نظرى از نبود هيچ مدركى بر تمايل شاه اسماعيل دوم در احياء تسنن استناد كرده و تلاش‏هاى شاه اسماعيل دوم را تنها كوشش‏هاى براى تعديل تشيع ياد كرده است كه در این راه شاه اسماعيل دوم از برخى عالمان سنى در ايران چون مير مخدوم شريفى و ديگران يارى گرفته است.</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">ترديدى نيست كه شاه اسماعيل دوم پس از به تخت نشستن نسبت بر برخى از جناح‏هاى قزلباش خاصه امراء استاجلو به دليل حمايت و سعى آنها در بر تخت نشاندن برادرش حيدر ميرزا همچنان بدگمان مانده باشد. همچنين به نظر نمى‏رسد تلاش‏هاى شاه اسماعيل دوم را تنها كوشش‏هاى </span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">تعديل تشيع و نزديك نمودن آن به تسنن دانست. قدرت بخشيدن شاه اسماعيل دوم به مير مخدوم شريفى كه به تسنن شهرت داشت و تلاش براى ايجاد يك طبقه قدرتمند از عالمان اهل سنت و تقويت سنيان شهر قزوين را بايد تلاش‏هاى جدى شاه اسماعيل دوم در احياء تسنن دانست. ميرمخدوم ريفى كه خانم ابي صعب (ص 43 - 45) ادامه بحث را به او اختصاص داده است، چهره مهم در تحولات دوره كوتاه شاه اسماعيل دوم است. مير مخدوم شريفى نوه قاضى جهان سيفى حسينى قزوينى (متوفى 974ق)، وزير اعظم دوران شاه طهماسب است كه ادعا داشت از نسل سيد شريف جرجانى (متوفى 824ق) است. مير مخدوم شريفى در اثر مهم خود، النواقض فى الرد على الروافض اطلاعات مهمى درباره عصر شاه اسماعيل دوم آورده است، هرچند در صحت برخى از ادعاها او، خاصه تاثير گسترده وى بر شاه اسماعيل دوم بايد به ديده ترديد نگريست. پايان بخش اين فصل، گزارشى از مخالفت و اقدامات مير حسين كركى در قبال سياست‏هاى تسنن گرايانه شاه اسماعيل دوم (ص 45 - 48)، قتل شاه اسماعيل دوم و تاجگذارى محمد خدابنده (ص 48 - 52) است</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>. </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">فصل سوم (ص 53 - 87) با عنوان شاه عباس و دوره سلطنت او به مثابه عصر شكوفايى روحانيت شيعه (1587 - 1621م) بعد از گزارشى از روند به قدرت رسيدن شاه عباس و سياست‏هاى او در ايجاد سپاه جديد و كاستن از نفوذ قزلباش، حيات دينى در عصر شكوفايى صفويه در دوره شاه عباس ا مورد بررسى قرار داده است. تاثير شكوفايى اقتصادى - سياسى صفويه در عصر شاه عباس را در ابعاد دينى نيز مى‏توان مشاهده كرد. فعاليت عالمان نسل نخست مهاجر عاملى به ايران چون محقق كركى و شيخ حسين بن عبدالصمد حارثى، پرورش نسل جديدى از عالمان ايرانى شعيه را درپى اشت كه تاثير آن را در دوره شاه عباس مى‏توان مشاهده كرد. حركت مهم فكرى در دوره شاه عباس، نگارش شروح مختلف بر كتب اربعه حديثى (يعنى كتاب‏هاى كافى، من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام و الاستبصار) است كه در اين زمينه نيز نخست عالمان عاملى پيشتاز بوده‏اند. در </span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">شاه طهماسب، حسين بن عبدالصمد حارثى (متوفى 984ق) علاوه بر ترويج آثار مهم شهيد ثانى (متوفى 965ق) كه توانست زمينه ساز خوبى براى توجه به متون حديثى گردد، كتاب مهمى به نام وصول الاخيار الى اصول الاخبار تاليف كرد كه يكى از مهمترين متون مورد توجه در عصر صفويه در</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">حوزه دراية الحديث بوده است. در عصر شاه عباس، شيخ بهايى و ميرداماد را بايد جزء مهمترين فقهيان عاملى دانست كه خود با نگارش شروحى بر كتاهاى اربعه و تاليف مجموعه‏هاى مختلف حديثى، آغازگر حركت شرح نويسى و تاليف كتابهاى حديثى بودند. هرچند در اين زمنيه فعاليت‏هو تاليف‏هاى شيخ بهايى تاثير گذارتر بوده و او توانست شاگردان فراوانى تربيت كند. همان گونه كه خانم ابي صعب (ص 59) خاطر نشان كرده است، عصر شاه عباس شاهد نگارش نخستين رساله درباره نزاع اخبارگرى و اصولى گرى از عالم عاملى حسين بن شهاب الدين كركى (متوفى 1076 ق / 656م) با عنوان هداية الابرار الى طريق الائمة الاطهار هستيم. ابي صعب در اين فصل، نخست شرح حال شيخ بهايى را مورد بحث قرار داده است (ص 59 - 61). عصر شاه عباس به دليل نوع رويكرد شاه عباس، زمينه ساز فعاليت بيشتر علماء در عرصه فعاليت‏هاى فكرى جامعه بوده است كه خانم ابي صعب از اين موضوع با عنوان استفاده شاه عباس از نظام روحانيت (ص 61 - 68) ياد كرده است و از فعاليت‏هاى سياسى فقهاء به عنوان فرستاده در حل منازعات داخلى حكومت شاه عباس، بحث از طهارت ذبايح اهل كتاب و نگارش رديه‏هاى بر نگاشته‏هاى مبشران مسيحى در ايران سگفته است. منظومه موش و گربه شيخ بهايى به عنوان نمادى از رويكرد انتقادى به حكومت در ادامه اين فصل مورد توجه ابي صعب بوده است (ص 68 - 70). رويكرد منفى شيخ بهايى نسبت به دخالت در امور سياسى در اين رساله مورد توجه محققان ديگر نيز بوده است. ميرداماد (متوفى 1041ق</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> / </span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>1632</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> - </span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>1632م) عالم فيلسوف، ديگر فقيه مورد بحث در اين فصل است (ص 71 - 72). ميرداماد كه نوه دخترى محقق كركى است، ثمره ازدواج مير شمس الدين محمد استرابادى يا يكى از دو دختر محقق كركى است. ابي صعب در ادامه بحث از حيات مير داماد از گزارشى از نظام فكرى ميرداماد و برخى از آراء فلسفى او سخن گفته است (ص 72 - 79</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>).</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">  </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">مواجهه بين عالمان مسلمان با مبشران مسيحى در عصر شاه عباس، به نگارش آثار متعددى منجر شده است. شخصيت محورى در اين ميان، احمد بن زين العابدين علوى عاملى (متوفى 1054ق/ 1644م) است. احمد علوى دو كتاب مهم در رد بر مسيحيت تاليف كرده است. او نخستين رساله خود را</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">در 1030ق/ 1620م و دومين كتاب خود را در 1032ق/ 1622م تاليف كرده است. اين رساله‏ها بعد از آنى تاليف شد كه مبشر نامور مسيحى اين عصر جروم خاويه</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> (Jeroe Xavier) </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">در لاهور كتاب مشهور خود، آينه حق نما را به جهانگير تقديم كرد، رساله‏اى كه وى در آن ضمن دفاع از عقاید</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">مسيحيت به نقد آراء و ديدگاه‏هاى مسلمانان نيز درباره مسيحيت پرداخته بود. پيش از اين رساله، خاويه در دو كتاب به نام‏هاى داستان مسيح و و داستان پدور در باب سنت پير</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>(Saint Pierre) </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">به شيوه عام فهم به تبيين آراء اعتقادى مسيحيان پرداخته بود. ابي صعب تاليف آثار م</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">احمد علوى را از جهت ديگرى نيز واجد اهميت مى‏داند و آن توجيه فكرى براى عامه مردم در باب نبرد با پرتقالى‏ها كه به نحو غير مستقيم مى‏توانست مشوق مردم باشد، مورد اشاره قرار داده است. احمد علوى در آغاز كتاب مهم خود مصقل صفا از روياى خود در باب تاليف كتاب بهر حضرت ولى عصر سخن گفته و به تفصيل همان دلايل سنتى بيان شده در متون اسلامى در انتقاد از مسيحيت را بيان كرده است (ص 80 - 81). پايان بخش اين فصل، بحث از زندگى ديگر فقيه برجسته عاملى عصر شاه عباس يعنى شيخ لطف الله ميسى (متوفى 1032ق / 1622 - 1623م) است كه مسجد</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">مشهور شيخ لطف الله اصفهان را شاه عباس براى او ساخته است. مطلب مورد توجه ابي صعب درباره اين فقيه، رساله اعتكافيه ميسى است (ص 81 - 87</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>).</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">شكوه فراهم شده در پناه رونق اقتصادى و سطوت نظامى شاه عباس اول، در دوره جانشيان وى آرام آرام رو به افول و زوال نهاد و جانشيان او نتوانستند اوضاع به وجود آمده را حفظ يا تقويت كنند. دوران سلطنت شاه صفى اول (1038 - 1052ق) و شاه عباس دوم (1052 - 1077ق) آغاز زوال دولت صفويه است كه موضوع مورد بحث ابي صعب در فصل چهارم است (ص 89 - 120). ابي صعب در اين فصل نخست از زوال اقتصادى (ص 91 - 95) دولت صفويه سخن گفته و پس از آن به بحث از احوال مشهورترين فقيهان عاملى اين عصر چون على بن محمد بن حسن بن زين الدين شهيدى (متوفى 1103</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>/</span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>4ق / 1691م) و مؤلف اثر بسيار مشهور الدر المنثور من الماثور و غير الماثور و شيخ حر عاملى (متوفى 1104ق / 1639م) و مؤلف كتاب امل الامل فى ذكر علماء جبل عامل پرداخته است (ص 95 - 96). در اين دوران شاه ظهور عالمان برجسته ايرانى در عرصه فرهنگ دينى صفويه هستيم.</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">ابي صعب بحث از اين فقيهان را با فقيه نامور مير علاء الدين حسين مشهور به خليفه سلطان (متوفى 1064ق / 1654م) آغاز كرده است (ص 99 - 101). خيزش اخبارگرى در اين برهه از حكومت صفويه، موضوع ديگر بحث خانم ابي صعب در اين فصل است كه وى از آن با عنوان اخبارگرى: معارضه با اصولى گرى (ص 105 - 112) تعبير كرده است. توجه گسترده به حديث، خاصه پس از فعاليت‏هاى عبدالله بن حسين تسترى (متوفى 1021ق / 1621م)، زمينه‏هاى لازم براى پذيرش عقايد اخبارى مهيا شده بود. محمد امين استرابادى (متوفى 1036ق / 1626 - 1627م) با تاليف الفوائد النيه ضمن تبيين جامعى از اصول اخبارگرى، انتقادات تندى از تفكر اصولى مطرح كرد. تفكر استرابادى به دليل زمينه‏هاى كاملاً مساعد مورد توجه قرار گرفت و عالمان به نامى چون ملا محمد محسن فيض كاشانى (متوفى 1090ق / 1679م) و شيخ حر عاملى و حسين بن شهاب الدين كركى هرك با تاليف آثار متعددى به تفكر اخبارگرى رسميت بخشيندند. بحث از وجوب تخييرى و تعيينى نماز جمعه بار ديگر در روزگار شاه عباس دوم با نگارش آثارى از سوى عالمانى چون محمد باقر سبزوارى (متوفى 1090ق / 1671م) شيخ الاسلام اصفهان و فيض كاشانى كه بر وجوب تعيينى نماز جمعه عقيده داشتند، به نگارش آثارى در اين عصر منتهى شد كه ابي صعب بحثى از اين رساله‏ها آورده است (ص 114 - 118). مخالفت علماء با صوفيه بحث پايانى اين فصل است (ص 114 - 118). ابي صعب در اين بخش رويكرد متفاوت علماء نسبت به تصوف را مورد بررسى قرار داده است. به نقل از مرحوم عبدالحسين زرين كوب در كتاب جستجو در تصوف ايران اين سخن را نقل كرده كه عالمان به نام صفوى سرتيز با تصوف نداشته‏اند. ابي صعب اين گفته زرين كوب را با بررسى كه بر آثار سيد نعمة الله جزائرى خاصه كتاب الانوار النعمانيه و رساله سهام المارقه فى ردالاغراض الزنادقه على شهيدى آمده، مورد نقد و بررسى قرار داده است</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>. </span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; mso-outline-level: 2"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">آخرين فصل كتاب به بررسى آخرين دهه‏هاى پايانى حكومت صفويه اختصاص يافته است. مرگ شاه عباس دوم در 1077ق / 1666م، آغاز سلطنت بيست ساله صفى ميرزا دوم مشهور به شاه سليمان (متوفى 1105ق / 1694م) و تداوم زوال قدرت صفويه است. اين دوره را بايد عصر مجلسيين، محمد تقى</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>(</span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">متوفى 1070ق) و محمد باقر (متوفى 1110ق) دانست كه نمايندگان جريان معتدل اخبارى گرى هستند. همانند بخش پيشين ابي صعب از رساله‏هاى نماز جمعه كه در اين عصر تاليف شده، گزارشى آورده است (ص 124 - 126). همان گونه كه اشاره كردم، اين دوره را بايد عصر دو مجلسى‏ها دان</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">و شگفت نيست كه ابي صعب بحث خود را به محمد باقر مجلسى اختصاص داده باشد (ص 126 - 128). هرچند جاى بحث درباره پدر وى، يعنى محمد تقى مجلسى خالى است و ابي صعب مى‏توانست بحثى مستقل درباره اين فقيه نيز مطرح كند با اين حال ايشان در ضمن بحث از محمد باقر مجلسى، از پد</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">او و مناسبات وى با ديگر فقيهان عصرش سخن گفته است. مشهور است كه محمد تقى مجلسى تمايلات صوفيانه داشته، امرى كه به نظر نمى‏رسد خالى از واقعيت باشد چرا كه در همان روزگار، محمد باقر مجلسى مجبور به رد چنين اتهامى به پدرش شده بود. اهميت بحار الانوار به عنوان مهترين تاليف مجلسى مورد توجه ابي صعب بوده و او اشاره‏اى نيز به اين كتاب آورده است، هرچند ابي صعب اشاره‏اى به به مشاركت عده‏اى از عالمان صفوى تحت نظر مجلسى در تاليف اين كتاب نكرده است (ص 129). همچنين بخش هايى از كتاب بحار الانوار يعنى بخش اجازات تنها بعد از ت مجلسى و به كوشش شاگرد وى يعنى افندى تكميل شده است. فقيه برجسته ديگر اين عصر، شيخ حر عاملى است كه ابيساب (ص 130 - 132) گزارشى از زندگى و اهميت اين فقيه ارايه كرده است. بحث از مباحث مهم فقهى اين عصر چون جواز يا عدم جواز ذكر نام حضرت ولى عصر(ص 132 - 133)، بحث از استعمال توتون (ص 133 - 134) دو موضوع جدى مطرح در اين عصر است كه ابيساب از آنها در اين فصل سخن گفته است. بحث از استعمال توتون و تنباكو كه از طريق پرتغاليها به ايران وارد شده، يكى از مباحث جدى در نيمه دوم حكومت صفويه بوده است. عبدالحى رضوى كاشانى (متوفى بعد از 1141ق)، روحانى و عالم منتقد عصر صفوى كه كتاب مهمى به نام حديقة الشيعه از وى باقى مانده و به چاپ نيز رسيده، از رواج استعمال توتون و تنباكو خبر داده است. سيد نعمت الله جزائرى (متوفى 1112ق) در الانوار النعمانية (ج 4، ص 54 - 60) و افندى در شرح حال شيخ</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">على نقى كمره‏اى در رياض العلماء و حياض الفضلاء (ج 4، ص 273 - 276) به برخى از دلائل موافقان و مخالفان </span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">تداوم ستيز و ناسازگارى ميان فقهاء و صوفيه در اين عصر نيز مشهود است. اثر بسيار مشهور شيخ حر عاملى، الاثنا عشريه فى الرد على الصوفيه محور بحث ابيساب درباره اين موضوع در اين دوره متاخر صفويه است (ص 134 - 137). ابي صعب (ص 139 - 145) جمع بندى از مباحث مطرح شده در پنج فصل كتاب آورده و در آغاز سخن خود از لزوم و علت توجه دولت صفويه به عالمان جبل عامل سخن گفته است. ابي صعب (ص 139) علت اين توجه را نياز دولت صفويه به نظام روحانيت شيعه براى ترويج تشيع دانسته و نبود نظامى بديل و مشابه جبل عامل در ايران عصر صفوى و افراط گرى‏هاى قزلباش اشاره كرده و اظهار داشته كه تنها راه براى دولت صفويه توجه به عالمان جبل عامل بوده است و آنها مى‏توانستند خلاء ايدئولوژيكى دولت صفويه را برطرف كنند</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">سه ضميمه آخر كتاب (ص 147 - 173) به ترتيب فهرستى از علماى مهاجر به ايران در طى سالهاى 1501 تا 1736م (ص 147 - 152)، جدولى از مناصب و فعاليت‏هاى ادارى عالمان مهاجر در چهار مقطع زمانى (ص 153 - 155) و سرانجام ضميمه سوم، فهرست بلندى از آثار نگاشته شده توسط فقهء عاملى است كه بر اساس موضوعى تفكيك شده است (ص 156 - 172). خانم ابي صعب در بخش اخير تنها به ذكر نام آثار و مؤلفان آن اكتفاء كرده‏اند و اشاره‏اى به وجود يا عدم وجود نسخه يا نسخه‏هاى از اين آثار نكرده‏اند كه تقريباً بخش اعظم اين آثار باقى مانده است. در ضمیه نخست كه ابي صعب آن را بر اساس تاريخ وفات عالمان عاملى فراهم كرده است (ص 216، پانويس 1) نام 158 فقيه مهاجر عاملى ذكر شده است و 6 مورد كه مدرك قانع كننده‏اى از مهاجرت آنها به ايران در دست نبوده، با علامت ستاره مشخص شده است (ص 216، پانويس دوم). درباره اين فهرت سه نكته را مى‏توان برشمرد. نخست درباره تاريخ وفات و حدود حيات برخى از عالمان عاملى است. ابي صعب (ص 147) از على بن حسن مشهور به ابن العودى جزينى نام برده و از حيات وى در 962ق / 1554 سخن گفته است. اين فقيه عاملى كه شاگرد شهيد ثانى نيز بوده پس از 965 سال شهدت شهيد ثانى درگذشته و شرح حال مشهور شهيد ثانى به نام بغية المريد فى كشف احوال زين الدين شهيد را تاليف كرده است. نكته دوم تعدد نام برخى از افراد است كه حداقل در فهرست خانم ابي صعب يك  مورد را يافتم كه نام يك فقيه به دو صورت آمده است: حسين مجتهد (متوفى 1001ق</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> / </span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>1592</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>-</span><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl"></span>93م) كه همان حسين بن حسن كركى (قرن 10ق / 16م) است (ص 147). نكته سوم برخى نام‏هاى افتاده از اين فهرست است كه اين اشكال به منابع خانم ابي صعب بازمى گردد. حداقل يكى از فرزندان مير حسين كركى و نوادگان وى كه شيخ الاسلام قزوين را تا اواخر دوره صفويه در دست داشته‏اند، نامشان در اين فهرست نيامده است. كتابشناسى مفصل كتاب (ص 221 - 233) خود از چند بخش تشكيل شده است. ابي صعب نخست (ص 221 - 222) به نسخه‏هاى خطى و آثار منتشر نشده اشاره كرده است كه البته برخى از اين آثار سالها قبل به چاپ رسيده اما مؤلف از چاپ آنها ر نداشته يا به متن چاپى دسترسى نيافته است. از اين آثار مى‏توان به كتاب نفحات اللاهوت فى لعن الجبت و الطاغوت محقق كركى كه ابي صعب از نسخه خطى كتابخانه مجلس مجموعه 1703 بهره برده و كتاب مناظرة مع بعض علماء حلب فى الامامة از حسين بن عبدالصمد حارثى اشاره كرد.</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span> </span><span lang="AR-SA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt">برخى از آثار خطى مورد استفاده ابي صعب نيز تنها به تازگى منتشر شده چون البلغة فى بيان اعتبار اذن الامام فى شرعية صلاة الجمعة از حسن بن على كركى (مجموعه 4697 مرعشى)، رساله فى (تطهير) الحصر و البوارى و سهم الامام (مسألتان) (مجلس شماره 1836) و الاعتكافيه لطف الله ميسى (آستان قدس رضوى مجموعه 2344) اشاره كرد. منابع اوليه (ص 222 - 226) و تحقيقات (ص 226 - 232) به طور كامل از هم تفكيك شده است و تنها اشكال ذكرتاريخ عباسى يا روزنامه ملا جلال در بخش تحقيقات است (ص 230) كه مى‏بايد در بخش منابع اوليه به آن اشاره مى‏شدهست. نام چند پايان نامه منتشر نشده مورد استفاده نيز (ص 233) جداگانه آمده است. پايان بخش كتاب، نمايه (ص 235 - 242) است. تعليقات و پاورقى‏ها نيز جداگانه (ص 175 - 219) آمده است. اهيت اصلى كتاب ابي صعب در تصوير مهاجرت علماى جبل عامل در بافت و زمينه سياسى - اقتصدى تحولات عصر صفويه است. بيشك اين كتاب كه اثرى ارزشمند است، براى علاقه‏مندان به تاريخ عصر صفويه مفيد و سودمند است. همچنين ترجمه اين كتاب به فارسى نيز كارى ارزشمند خواهد بود</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-font-kerning: 18.0pt"><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span>.</span><span dir="ltr" style="mso-font-kerning: 18.0pt"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span dir="ltr" style="mso-bidi-language: FA"><p><font face="Times New Roman" size="3"> </font></p></span></p><p />
چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۰:۰۳