دربارۀ حاکم جشمی و اهمیت وی در سنت زیدیان ایران و یمن که آثار حاکم اندکی پس از مرگش توسط زید بن حسن بن علی بیهقی بروقنی (متوفی 542) رواج یافته، اطلاعات مفیدی در دست است. دانسته است که زید بن حسن بیهقی به خواهش شریف مکه علی بن عیسی سلیمانی مشهور به ابن وَهّاس که امام زیدیه احمد بن سلیمان المتوکل علی الله او را از رواج عقاید مطرفیه در یمن آگاه کرده بود، از بیهقی خواست تا برای یاری دادن امام المتوکل علی الله در از میان بردن عقاید مطرفیه به یمن سفر کند. بيهقی با خود نسخههای خطی مهمی از جمله آثار حاکم جشمی و کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی و آثار بسیار دیگری که از نام آنها اطلاع روشنی نداریم و تنها بر اساس توصیف آمده در شرح حال وی توسط تراجم نگاران یمنی میدانیم که آثاری که وی همراه خود داشته، اعجاب عالمان یمنی را برانگیخته بود، همراه داشته است. در خراسان تا دست کم یک سده پس از مرگ حاکم جشمی، جماعتهای زیدی در نیشابور، بیهق و روستایهای نزدیک آن مانند جشم و بَروقَن حضور پررنگی داشتهاند و کتابت و مطالعۀ آثار حاکم جشمی رواج فراوانی داشته است. برخی از آثار حاکم جشمی چون کتاب التهذیب فی التفسیر مورد توجه عالمان امامی نیز بوده است هر چند تا اندکی پیش در این خصوص مطلب روشنی دانسته نبوده است.
مهمترین اثر تفسیری نوشته شده توسط ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548) یعنی مجمع البیان که نیم قرن پس از حاکم جشمی در خراسان میزیسته و کتاب خود را به یکی از سادات آل زباره – از سادات نامور زیدی ساکن در بیهق- تقدیم کرده، میباشد. با این حال در تفسیر او جز دو مورد که از شخصی به نام الحاکم ابوسعد (در متن منتشر شده به جای ابوسعد، ابوسعید) نام برده و در جایی خرده گیریهای شخصی که از وی به یکی از مشایخ یاد کرده اما محتوی مطالب نقل شده در پاسخ او به دو مطلب قبلی تطابق دارد، سخن گفته است. در حقیقت الحاکم ابوسعد کسی جز الحاکم ابوسعد محسن بن کرامه جشمی نیست اما آیا طبرسی در همین حد از کتاب التهذیب فی التفسیر حاکم جشمی بهره برده است.
در روزگار طبرسی در خراسان جریان مهم و مخالف شیعه، کرامیه بوده و طبرسی در طرح برخی مطالب خود ناچار به شیوهای غیر مستقیم، پاسخ گویی به انتقادات آنها را مد نظر خود داشته و مباحث گاه نسبتا تفصیلی او در آیات نازل در شأن اهل بیت که برخی از آنها مورد انکار کرامیان بود، توجه داشته از جملۀ آنها بحثهای مفصل طبرسی دربارۀ ایمان ابوطالب و یا شأن نزول سورۀ دهر که خود او ضمن نقل از منابع کرامی به نحوی تلویحی بدون تصریح به نام کرامیه – که البته بحث وی برای مخاطبان عصرش کاملا روشن بوده- از آنها نام برده است. در کنار کرامیان، زیدیان خراسان نیز در حمله و خرده گیری بر امامیه نقش نسبتا قابل ملاحظهای داشتهاند، به عنوان مثال حاکم جشمی در آثار مختلف خود از برخی عقاید و نظرات امامیه یاد کرده و انتقاداتی را متوجه امامیه نموده است. در حقیقت برخی مباحث نسبتا مفصل آمده در مجمع البیان در پرتو توجه به مطلب اخیر معنی مییابد. طبرسی بحث نسبتا مبسوطی در آغاز مجمع البیان دربارۀ تحریف قرآن آورده و به نقل از رسالۀ الطرابلسیات الثالثۀ سید مرتضی (متوفی 436) که نقل طبرسی از رسالۀ اخیر تا کنون تنها بخشی است که از اثر اخیر سید مرتضی در اختیار داریم، آورده است. علت اینکه در مقدمۀ تفسیر که عموما مفسران تنها از نکات اصلی شیوۀ تفسیری خود بحث میکنند، قابل تأمل و پرسش برانگیز است اما توضیح روشنی در خصوص آن بیان نشده است. کلید پاسخ به مطلب اخیر، توجه به منابع طبرسی در تفسیر خود و جریان های مهم عصر وی که انتقاداتی را نسبت به امامیه در خراسان بیان میکرده اند، میباشد.
منابع طبرسی در نگارش تفسیر مجمع البیان، موضوعی بوده که مرحوم حسین کریمان در کتاب طبرسی و مجمع البیان در خصوص آن بر اساس منابع در دسترس بحث کرده و به تازگی نیز بوریس فاج در تک نگاری خود دربارۀ مجمع البیان با تکیه بر بهره گیری طبرسی از تفسیر معتزلی مورد توجه قرار داده و نکات مفیدی دربارۀ بهره گیری طبرسی از تفاسیر معتزلی آورده است. فاج به تفسیر التهذیب حاکم جشمی (متوفی 494) اشاره کرده و ابتدا مطالبی دربارۀ او آورده، اشاره نموده که تقریبا قطعی است که طبرسی از التهذیب حاکم جشمی یا منابع مشترکی استفاده کردهاند (ص 128-129). البته داوری فاج در خصوص بهره گیری طبرسی از جشمی در جاهای مختلف کتابش یکسان نیست، گاه حکم صریح به بهره گیری از جشمی (مثلاً ص 56، پی نوشت 116) داده و گاه از احتمال امکان بهره گیری از منابع مشترک سخن گفته است (ص 131). نظر فاج (ص 127) که گفته طبرسی نامی از حاکم جشمی نبرده، صحیح نیست و همان گونه که اشاره کردم، دست کم دو بار طبرسی از حاکم جشمی با عنوان الحاکم ابوسعید (که البته صحیح آن ابوسعد) است نام برده و در یک جا بحث تفصیلی در خصوص علم غیب ائمه آورده و به خرده گیری شخصی از مشایخ اشاره کرده که بر اساس مطالبی که در دو مورد دیگر آورده می توان به صراحت گفت که مراد او جشمی است.
در هر حال توجه فاج به بهره گیری طبرسی از فاج موضوع قابل تأملی است. در دسترس نبودن تفسیر حاکم جشمی که علیرغم وجود نسخههای خطی کهنی از آن هنوز به صورت خطی است و تنها بندهایی کوتاه از آن در ضمن کتاب عدنان زرزور با عنوان الحاکم الجشمی و منهجه فی التفسیر در دسترس است، امکان مقایسه میان تفسیر او و مجمع البیان را نمیدهد. به تازگی سلیمان مراد که نگارش تک نگاری دربارۀ حاکم جشمی و تفسیر التهذیب او را در دست دارد، در چند مقاله نشان داده که تفسیر تهذیب یکی از منابع مهم طبرسی در نگارش مجمع البیان بوده است و قطعاتی که مُراد از تفسیر حاکم جشمی منتشر کرده ، این مطلب را به وضوح نشان میدهد البته در خصوص بهره گیری مفسران هم مشرب از تفاسیر کهنتر و و قاعدهای عام در سنت تفسیر نگاری، مسئلۀ بهره گیری طبرسی از جشمی امر چندان غریبی نیست اما به دلیل عموما در دسترس نبودن متنهای تفسیری کهنتر و یا عدم توجه به این موضوع، اکنون برای ما در خصوص چنین بهره گیریهایی اطلاعات چندانی در دست نیست، در هر حال مقایسۀ دقیقتر میان دو متن مفید خواهد بود هر چند بر اساس بخشهای قابل دسترس کاملا مشخص است که طبرسی بهرۀ وافری از تفسیر حاکم جشمی در کنار التبیان شیخ طوسی برده است. همانگونکه که در آغاز بحث اشاره کردم، بررسی کردن تفسیر مجمع البیان در چهارچوب تاریخی و محیط فکری او میتواند به فهم برخی مباحث آمده در تفسیر مجمع البیان کمک کند و در حقیقت بحث طبرسی در آغاز مجمع البیان در خصوص عدم تحریف قرآن با استناد به سید مرتضی (متوفی 436)، شخصیت برجسته و مشهور حتی نزد زیدیان خراسان، ناظر به مطالبی است که جشمی در تفسیر خود و در نسبت دادن به عقیده تحریف به شیعیان آورده است.
مهمترین اثر تفسیری نوشته شده توسط ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548) یعنی مجمع البیان که نیم قرن پس از حاکم جشمی در خراسان میزیسته و کتاب خود را به یکی از سادات آل زباره – از سادات نامور زیدی ساکن در بیهق- تقدیم کرده، میباشد. با این حال در تفسیر او جز دو مورد که از شخصی به نام الحاکم ابوسعد (در متن منتشر شده به جای ابوسعد، ابوسعید) نام برده و در جایی خرده گیریهای شخصی که از وی به یکی از مشایخ یاد کرده اما محتوی مطالب نقل شده در پاسخ او به دو مطلب قبلی تطابق دارد، سخن گفته است. در حقیقت الحاکم ابوسعد کسی جز الحاکم ابوسعد محسن بن کرامه جشمی نیست اما آیا طبرسی در همین حد از کتاب التهذیب فی التفسیر حاکم جشمی بهره برده است.
در روزگار طبرسی در خراسان جریان مهم و مخالف شیعه، کرامیه بوده و طبرسی در طرح برخی مطالب خود ناچار به شیوهای غیر مستقیم، پاسخ گویی به انتقادات آنها را مد نظر خود داشته و مباحث گاه نسبتا تفصیلی او در آیات نازل در شأن اهل بیت که برخی از آنها مورد انکار کرامیان بود، توجه داشته از جملۀ آنها بحثهای مفصل طبرسی دربارۀ ایمان ابوطالب و یا شأن نزول سورۀ دهر که خود او ضمن نقل از منابع کرامی به نحوی تلویحی بدون تصریح به نام کرامیه – که البته بحث وی برای مخاطبان عصرش کاملا روشن بوده- از آنها نام برده است. در کنار کرامیان، زیدیان خراسان نیز در حمله و خرده گیری بر امامیه نقش نسبتا قابل ملاحظهای داشتهاند، به عنوان مثال حاکم جشمی در آثار مختلف خود از برخی عقاید و نظرات امامیه یاد کرده و انتقاداتی را متوجه امامیه نموده است. در حقیقت برخی مباحث نسبتا مفصل آمده در مجمع البیان در پرتو توجه به مطلب اخیر معنی مییابد. طبرسی بحث نسبتا مبسوطی در آغاز مجمع البیان دربارۀ تحریف قرآن آورده و به نقل از رسالۀ الطرابلسیات الثالثۀ سید مرتضی (متوفی 436) که نقل طبرسی از رسالۀ اخیر تا کنون تنها بخشی است که از اثر اخیر سید مرتضی در اختیار داریم، آورده است. علت اینکه در مقدمۀ تفسیر که عموما مفسران تنها از نکات اصلی شیوۀ تفسیری خود بحث میکنند، قابل تأمل و پرسش برانگیز است اما توضیح روشنی در خصوص آن بیان نشده است. کلید پاسخ به مطلب اخیر، توجه به منابع طبرسی در تفسیر خود و جریان های مهم عصر وی که انتقاداتی را نسبت به امامیه در خراسان بیان میکرده اند، میباشد.
منابع طبرسی در نگارش تفسیر مجمع البیان، موضوعی بوده که مرحوم حسین کریمان در کتاب طبرسی و مجمع البیان در خصوص آن بر اساس منابع در دسترس بحث کرده و به تازگی نیز بوریس فاج در تک نگاری خود دربارۀ مجمع البیان با تکیه بر بهره گیری طبرسی از تفسیر معتزلی مورد توجه قرار داده و نکات مفیدی دربارۀ بهره گیری طبرسی از تفاسیر معتزلی آورده است. فاج به تفسیر التهذیب حاکم جشمی (متوفی 494) اشاره کرده و ابتدا مطالبی دربارۀ او آورده، اشاره نموده که تقریبا قطعی است که طبرسی از التهذیب حاکم جشمی یا منابع مشترکی استفاده کردهاند (ص 128-129). البته داوری فاج در خصوص بهره گیری طبرسی از جشمی در جاهای مختلف کتابش یکسان نیست، گاه حکم صریح به بهره گیری از جشمی (مثلاً ص 56، پی نوشت 116) داده و گاه از احتمال امکان بهره گیری از منابع مشترک سخن گفته است (ص 131). نظر فاج (ص 127) که گفته طبرسی نامی از حاکم جشمی نبرده، صحیح نیست و همان گونه که اشاره کردم، دست کم دو بار طبرسی از حاکم جشمی با عنوان الحاکم ابوسعید (که البته صحیح آن ابوسعد) است نام برده و در یک جا بحث تفصیلی در خصوص علم غیب ائمه آورده و به خرده گیری شخصی از مشایخ اشاره کرده که بر اساس مطالبی که در دو مورد دیگر آورده می توان به صراحت گفت که مراد او جشمی است.
در هر حال توجه فاج به بهره گیری طبرسی از فاج موضوع قابل تأملی است. در دسترس نبودن تفسیر حاکم جشمی که علیرغم وجود نسخههای خطی کهنی از آن هنوز به صورت خطی است و تنها بندهایی کوتاه از آن در ضمن کتاب عدنان زرزور با عنوان الحاکم الجشمی و منهجه فی التفسیر در دسترس است، امکان مقایسه میان تفسیر او و مجمع البیان را نمیدهد. به تازگی سلیمان مراد که نگارش تک نگاری دربارۀ حاکم جشمی و تفسیر التهذیب او را در دست دارد، در چند مقاله نشان داده که تفسیر تهذیب یکی از منابع مهم طبرسی در نگارش مجمع البیان بوده است و قطعاتی که مُراد از تفسیر حاکم جشمی منتشر کرده ، این مطلب را به وضوح نشان میدهد البته در خصوص بهره گیری مفسران هم مشرب از تفاسیر کهنتر و و قاعدهای عام در سنت تفسیر نگاری، مسئلۀ بهره گیری طبرسی از جشمی امر چندان غریبی نیست اما به دلیل عموما در دسترس نبودن متنهای تفسیری کهنتر و یا عدم توجه به این موضوع، اکنون برای ما در خصوص چنین بهره گیریهایی اطلاعات چندانی در دست نیست، در هر حال مقایسۀ دقیقتر میان دو متن مفید خواهد بود هر چند بر اساس بخشهای قابل دسترس کاملا مشخص است که طبرسی بهرۀ وافری از تفسیر حاکم جشمی در کنار التبیان شیخ طوسی برده است. همانگونکه که در آغاز بحث اشاره کردم، بررسی کردن تفسیر مجمع البیان در چهارچوب تاریخی و محیط فکری او میتواند به فهم برخی مباحث آمده در تفسیر مجمع البیان کمک کند و در حقیقت بحث طبرسی در آغاز مجمع البیان در خصوص عدم تحریف قرآن با استناد به سید مرتضی (متوفی 436)، شخصیت برجسته و مشهور حتی نزد زیدیان خراسان، ناظر به مطالبی است که جشمی در تفسیر خود و در نسبت دادن به عقیده تحریف به شیعیان آورده است.
جمعه ۲۷ دي ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۱