در سالیان اخیر مطالعه دربارۀ مکتب تفسیری خراسان و مفسران آن با نگارش تک نگاری هایی مورد توجه قرار گرفته که از جملۀ آنها می توان به ثعلبی (متوفی 417)، واحدی (متوفی 468) و زمخشری (متوفی 538) اشاره کرد. کتاب بوریس فاج (Bruce Fudge) اثری دیگر از سلسله مطالعاتی است که می توان آن را ادامۀ همین مطالعات دربارۀ مکتب تفسیر خراسان دانست. وی در تک نگاری خود به بررسی ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548) و تفسیر وی یعنی مجمع البیان پرداخته است. فاج به اختصار از روند شکل گیری سنت تفسیر نگاری در فصل اول کتاب خود بحث کرده و در بخشی از فصل دوم (28-37) شرح حال و اطلاعات موجود دربارۀ زندگی طبرسی را گردآوری کرده و تقریبا تمام مطالب موجود دربارۀ طبرسی را به نحو دقیق و بر اساس کهنترین منابعی که شرح حال طبرسی را آورده اند، ذکر کرده است (30-33). فاج به مطلبی دربارۀ طبرسی و سرانجام او به نقل از افندی (متوفی 1030) آورده که گفته نسخه ای خطی از تفسیر مجمع البیان را دیده که قطب الدین کیذری کتابت کرده و آن را نزد خواجه نصیر الدین طوسی خوانده و در آن نسخه یکی از القابی که در معرفی طبرسی ذکر شده، تعبیر الشهید است اما با آنچه که دربارۀ زندگی طبرسی می دانیم او ظاهرا به مرگ طبیعی درگذشته است. فاج (33) در ادامه به نقل های متاخر سنت تراجم نگاری شیعه در خصوص مسموم شدن طبرسی نیز اشاره کرده است. تعبیر الشهید که حاصل چنین گمان هایی بوده، معنی جز کشته شدن در راه خداست و شواهد متعددی در دست است که سده های میانه تعبیر مذکور به معنی عارف به کار می رفته و شفیعی کدکنی موارد مختلفی از این کاربرد را نشان داده و بی توجهی متاخران تراجم نگاری شیعی به معنی واژۀ اخیر باعث سوء فهم آن و داستان مسموم شدن طبرسی انجامیده است. در ادامه فاج مطالبی در خصوص مقام تفسیری طبرسی آورده است. یک اشکال جدی در بحث اخیر فاج بی توجهی به بافت تاریخی طبرسی و جریان های فکری مهم خراسان و رقیب و گاه مخالف با شیعه است که تأثیر جدی در طرح برخی مباحث طبرسی در مجمع البیان داشته است. در روزگار طبرسی در خراسان جریان مهم و مخالف شیعه، کرامیه حضور داشته و طبرسی در طرح برخی مطالب خود ناچار به شیوه ای غیر مستقیم به پاسخ گویی به آنها توجه داشته و مناقشات کلامی، تفسیری که میان مفسران کرامی با شیعیان در جریان بوده، مورد توجه او بوده و به پاسخ دادن آنها توجه جدی نشان داده است که از جملۀ آنها بحث های مفصل طبرسی دربارۀ ایمان ابوطالب و یا شأن نزول سورۀ دهر که خود او ضمن نقل از منابع کرامی به نحوی تلویحی بدون تصریح به نام کرامیه – که البته بحث وی برای مخاطبان عصرش کاملا روشن بوده- از آنها نام برده است. در حقیقت توجه کردن به جامعۀ خراسان قرن ششم می تواند حتی باعث روشن شدن برخی مباحث تفسیری شود که طبرسی در مجمع البیان آورده است. بحث وثاقت قرآن که به تفصیل توسط فاج مورد بحث قرار گرفته (ص 40-44) یکی از همین مطالب است که در ادامه به آن بازخواهم گشت. فصل های سوم و چهارم، شیوه های تفسیری و روایی طبرسی را مورد بحث قرار می دهد. فاج در آخرین فصل خود به بهره گیری طبرسی از سنت تفسیر معتزلیان پرداخته است و نکات مفیدی دربارۀ بهره گیری طبرسی از تفاسیر معتزلی آورده است. فاج (ص 127 به بعد) به تفسیر التهذیب حاکم جشمی (متوفی 494) اشاره کرده و ابتدا مطالبی دربارۀ او آورده و ضمن اشاره به اینکه تقریبا قطعی است که طبرسی از التهذیب حاکم جشمی یا منابع مشترکی استفاده کرده اند (ص 128-129). البته داوری فاج در خصوص بهره گیری طبرسی از جشمی در جاهای مختلف کتابش یکسان نیست، گاه حکم صریح به بهره گیری از جشمی (مثلاً ص 56، پی نوشت 116) داده و گاه از احتمال امکان بهره گیری از منابع مشترک سخن گفته است (ص 131). نظر فاج (ص 127) که گفته طبرسی نامی از حاکم جشمی نبرده، صحیح نیست و دست کم دو بار طبرسی از حاکم جشمی با عنوان الحاکم ابوسعید (که البته صحیح آن ابوسعد) است نام برده و در یک جا بحث تفصیلی در خصوص علم غیب ائمه آورده و به خرده گیری شخصی از مشایخ اشاره کرده که بر اساس مطالبی که در دو مورد دیگر آورده می توان به صراحت گفت که مراد او جشمی است. در هر حال توجه فاج به بهره گیری طبرسی از فاج موضوع قابل تأملی است و مقایسه میان دو متن مفید خواهد بود. همانگونکه که در آغاز بحث اشاره کردم، بررسی کردن تفسیر مجمع البیان در چهارچوب تاریخی و محیط فکری او می تواند به فهم برخی مباحث آمده در تفسیر مجمع البیان کمک کند و در حقیقت بحث طبرسی در آغاز مجمع البیان در خصوص عدم تحریف قرآن با استناد به سید مرتضی (متوفی 436)، شخصیت برجسته و مشهور حتی نزد زیدیان خراسان، ناظر به مطالبی است که جشمی در تفسیر خود و در نسبت دادن به عقیده تحریف به شیعیان آورده است. به دیگر سخن فهم مطالب تفسیری مجمع البیان سوای توجه به سنت تفسیری اسلامی به نحو عام و سنت تفسیر نگاری در خراسان به نحو خاص، در توجه کردن به منازعات فکری عصر او و دو جریان کرامیه و زیدیان خراسان است. برخی اغلاط چاپی نیز در متن دیده می شود مانند صفحۀ 33 که حسن کریمان تصحیفی از حسین کریمان است و یا تاریخ انتشار کتاب ریاض العلماء، 1301 که باید 1401 باشد. در فهم کلام ابن حجر عسقلانی دربارۀ فرزند شیخ طوسی که پس از وی زعامت شیعه در نجف را برعهده داشته، خطای رخ داده و تعبیر مشهد هر چند در متن ابن حجر مشهد علی رضی الله عنه آمده به صراحت به نجف اشاره دارد و ارتباطی به شهر مشهد در خراسان ندارد (ص 35).
Bruce Fudge, Qur'anic Hermeneutics: Al-Tabrisi and the Craft of Commentary (Routledge, 2011).
محمد کاظم رحمتی
Bruce Fudge, Qur'anic Hermeneutics: Al-Tabrisi and the Craft of Commentary (Routledge, 2011).
محمد کاظم رحمتی
چهارشنبه ۴ دي ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۲۶