سالها قبل دانشمند محترم ویلفرد مادلونگ مجموعه ای از متون زیدی دربارۀ زیدیان شمال ایران با عنوان أخبار أئمة الزیدة فی طبرستان و دیلمان و جیلان (بیروت، 1987) را منتشر کرده که مشتمل بر بخش هایی مهمی از آثار زیدیان یمنی و ایرانی است که پرتوی تازه بر دانسته های اندک ما دربارۀ جوامع زیدیان ایران می افکند. از جمله متن هایی که مادلونگ بخشی از آن را منتشر کرده، بخشی از کتاب الرسالة العالمة بالأدلة الحاکمة للإمام المنصور بالله عبدالله بن حمزه (متوفی 614) است که البته اکنون متن کامل آن نیز منتشر شده است. رسالۀ اخیر المنصور بالله در حقیقت یکی از بی شمار رساله های او در توجیه سخت گیری و رفتار تند و خشن او با مطرفیه است. وی در جایی از رساله اخیر به بحث از سنت زیدیان پیش از او در سختگیری بر اسماعیلیان پرداخته و به نظر قاضی عمادالدین ابو مضر مؤیدی در جواز صلح با اسماعیلیان تاخته و ضمن نقد نظر مؤیدی، به بیان مطالبی از یوسف بن ابی الحسن گیلانی که او را بزرگ زیدیان خراسان و دیلمان و گیلان معرفی کرده، پرداخته است و از وی با قید رحمه الله یاد کرده که البته تعبیر اخیر خود نشانگر آن است که یوسف بن ابی الحسن گیلانی پیش از 614 درگذشته است. مطالب نقل شده از یوسف بن ابی الحسن گیلانی که ظاهرا از یکی از تألیفات ناشناخته او برای ما باشد، در بیان آنکه سنت زیدیه شدت عمل با اسماعیلیان بوده، به بیان شیوه و سنت زیدیان پیشین می پردازد. در آخر متن نقل شده، یوسف بن ابی الحسن گیلانی پس از نقل فتاوی و نظرات سادات زیدی به نقل فتاوی عالمان زیدی غیر سادات می پردازد و آنها را با تعبیر «العلماء الرساتقه» در آغاز کلامش معرفی کرده است (ص 170). مادلونگ در قرائت تعبیر اخیر یعنی الرساتقة که در متن آورده اشاره نموده که در نسخه ای دیگر از کتاب الرسالة العالمة، تعبیر اخیر به السابقة آمده است. بر طبق قواعد نحو عربی الرساتقة محتملترین گزینه ای است که در قرائت کلمۀ مورد نظر به ذهن متبادر می شود.اما آیا قرائت اخیر صحیح است؟
سالها قبل نسخه ای از کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی با تعلیقات مفصل مرحوم ارموی در اختیارم قرار گرفت و البته خواندن بخش تعلیقات مفصل آن کمی حوصله می خواست و از قضا برای آنکه به دنبال مطالبی دربارۀ شیوۀ تصحیح آن مرحوم بودم، تمام آن تعلیقات را مرور کردم و گاه برخی نکات آن در ذهنم ماند از جمله یادداشتی دربارۀ کلمۀ رشنیق که به معنی غیر سید در سده های پیشین رواج داشته و در نواحی شمالی ایران و جبال به کار می رفته کما اینکه نویسندۀ کتاب نقض آن را به کار برده و مرحوم ارموی در ضمن تعلیقات شواهد دیگری هم از کاربرد آن را نقل کرده است. فقط یک نکته باقی می ماند تعبیر فارسی رشنیق با افزودن ال به آن بر طبق قواعد عربی مرسوم زبان عربی به کلمۀ عربی الرشنیق تبدیل نمی شود اما کلید معمای قرائت کلمۀ اخیر دقیقا همینجا است. به واقع در سدهای گذشته یک شیوۀ مرسوم ساخت کلمات عربی از لغات فارسی - که البته شیوه ای مطابق قواعد زبان عربی هم نبوده- افزودن ال به آغاز کلمات و به کار گیری آنها به عنوان لغتی عربی بوده است. در واقع یوسف بن ابی الحسن گیلانی در صدد بیان این مطلب است که فتاوی سادات زیدی در خصوص اسماعیلیان این است و عالمان غیری سید زیدی یا همان رشنقیان (الرشانقة) بر این عقیده هستند. نکتۀ اخیر نشان می دهدکه گاهی اوقات در تصحیح متن باید به شکل غیر نحوی کاربرد کلمات غیر عربی در زبان عربی سده های پیشین هم توجه نمود. همین اشکال در تصحیح عبارت مذکور در رسائل عبدالله بن حمزه باقی است و مصححان یمنی نیز عبارت را به پیروی از مادلونگ الرساتقة تصحیح کرده اند.
شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۶