حسين بن حمدان خصیبی و کتاب المائده
دانش و آگاهی ما درباره فرقه و گروه هایی که از خط مستقیم امامت جدا شده و گاه جریان های الحادی و مخالف تعالیم ائمه پدید می آورده اند، در بسیاری از موارد با این مشکل روبرو است که تنها محدود به گزارش دو کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله اشعری و تحریر به احتمال دقیتر، ویرایش اول همان کتاب که با عنوان فرق الشیعه شناخته می شود، است. همچنین کتاب مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری نیز به دلیل آنکه از برخی متون کهن و گاه شیعی در باب ملل و نحلل نگاری، مطالبی درباره این فرقه ها نقل کرده است، نیز اهمیت خاصی دارد. با این حال مشخص است که محدود بودن منابع در دسترس محققان به متن های واسطه ای و نداشتن امکان دسترسی به متون احتمالی تألیف شده توسط این جریان ها، کار تحقیق و پژوهش را دشوار می کند.
احتمالی بودن وجود سنت نگارشی در میان برخی از جریان های جدا شده از خط مستقیم امامت، خاصه درباره غلات بیشتر از هر گروه دیگر، افزون است چرا که اساسا غلات جریان های اباحی طلب بوده اند و غلو محملی برای رسیدن به این منظور بوده است. با این حال در میان یکی از جریان های غلات که ریشه در قرن دوم عراق دارد، شاهد وجود سنت نگارشی مکتوب هستیم و به لطف همین سنت است که اکنون امکان شناخت بهتری از ماهیت و برخی ابعاد جریان های غلات قرن دوم و سوم امکان پذیر شده است. در طول تاریخ عالمان وارسته امامیه و حافظان راه مستقیم امامت، با هوشیاری تمام نسبت به این جریان ها و تلاش آنها برای رخنه به اندیشه شیعه، توجه نشان داده اند و تا آنجا که امکان داشته است، در برابر ورود این گونه جریان ها به اندیشه شیعه تلاش کرده اند. متاسفانه در سالیان اخیر، به دلیل بی توجهی و آشنایی اندک برخی افراد، شاهد آن انتشار برخی از آثار غلات در جامعه شیعه با عنوان مواریث برجامانده از گذشته هستیم. از جمله این آثار کتابی است با عنوان المائده که با انتساب به حسین بن حمدان خصیبی منتشر شده است. نوشتار حاضر نقدی بر این اثر است.
بحران های حاصل از شرایط مختلف در اواخر قرن سوم، به پیچیده شدن اختلافات جامعه امامیه عراق در مسئله امامت انجامیده بود و در این میان سود جویی های برخی منحرفان، به دشواری شرایط پیش آمده، دامن می زد و از جمله این افراد فردی است به نام ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری که البته دانسته های اندکی درباره او وجود دارد. آنچه که درباره او مسلم است آن است که فردی آشنا با سنت های برخی جریان های غلات عراق بوده و بعد از درگذشت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260، ادعای نیابت خاص حضرت حجت را داشته است. وی به بصری نیز شهرت داشته که نشانگر آن است که اصل وی از بصره بوده است. جریان نیابت محمد بن نصیر که در آغاز با عنوان نصیریه / نمیریه شناخته می شده است، بعدها توسط شاگردان و مریدان وی تداوم یافت. جانشین وی شخصی به نام محمد بن جندب مشهور به «یتم الله» بوده است که ابهامات درباره شخصیت تاریخی وی بسیار است و دانسته های ما درباره او به مراتب اندک و کمتر از دانسته ها درباره خود محمد بن نصیر است و البته این تا حدی نشانگر آن است که نقش وی در سنت نصیریه تنها انتقال دهنده میراث شکل گرفته بود و وی نقش چندانی در تحول و تکوین مذهب نصیری نداشته است. همین مطلب درباره جانشین او یعنی محمد بن جنان جنبلای فارسی نیز صادق است، هر چند درباره وی، به یمن شاگردش حسین بن حمدان خصیبی، مطالب بیشتری دانسته است و نام وی در سلسله طریق روایت برخی مطالب و اخبار سنت نصیریه باقی است. نقش مهم و محوری در تکوین و بسط عقاید نصیریه را حسین بن حمدان خصیبی ایفا کرده است که باید وی را پس از محمد بن نصیر نمیری، دومین فرد مهم در سنت غلات نصیریه دانست و دست کم آنچه که درباره او مسلم است، نقش کلیدی وی در تثبیت برخی از تعالیم نصیریه را نباید از یاد برد. در سنت رسمی امامیه عالم و فهرست نگار برجسته امامی ابوالعباس احمد بن علی نجاشی در کتاب فهرست اسماء مصنفی الشیعه اطلاعات دقیق و مهمی درباره او ارایه کرده است که به صراحت دلالت بر آشنایی کامل نجاشی از شخصیت و اندیشه های حسین بن حمدان خصیبی دارد و البته این بیشتر به دلیل آن است که خصیبی مدتی از زندگی خود را در بغداد بسر برده بود و حلقه ای از مریدان به دور خود جمع کرده بود که به احتمال زیاد به دلیل مخالفت برخی از عالمان امامیه به او و تعالیم شرک آلود اش، به زندان افتاد و بعد از آزادی از زندان مجبور به ترک عراق شد و در شام جایی که نفوذ گسترده ای به دست آورد، اقامت گزید. نجاشی در اشاره به خصیبی می نویسد:
«الحسين بن حمدان الخصيبي الجنبلانيلإ أبو عبد الله، كان فاسد المذهب . له كتب ، منها : كتاب الاخوان ، كتاب المسائل ، كتاب تاريخ الائمة ، كتاب الرسالة تخليط، (فهرست، ص 67).
تصريح نجاشي به فاسد المذهب بودن خصیبی کاملا درست و دقیق است. همچنین توضیح وی درباره کتاب الرساله که عبارت تخلیط را درباره آن به کار برده، دقیق و نشانگر آشنایی دقیق نجاشی با این کتاب خصیبی بوده است. هر چند خصیبی از مشایخ اجازه هارون بن موسی تعلکبری (متوفی 385) از مشایخ طرق روایت در سنت روایی امامیه بوده، اما دانسته نیست که تعلکبری اجازه روایت چه چیزی را از او اخذ کرده است اما به جز این مورد، اطلاعی از اینکه خصیبی در طرق روایی قرار داشته است، در دست نیست و روایت تلعکبری از او را باید به حساب مشرب متساهلانه تلعکبری که تا حدی در میان شیوخ روایی وجود داشت و با مستمسک قرار دادن این مطلب که روایت حدیث غیر از درایه آن است، دایره شیوخ خود و مسموعات خود را گسترش می داده اند. در حقیقت همانگونه که نجاشی به صورت وجاده از آثار خصیبی یاد کرده نشان می دهد که دیگر شیوخ حدیثی امامیه آثار وی را روایت نمی کرده و نام وی در فهارس اصحاب موجود نبوده است. همین گونه اصحاب علیرغم روایت تعلکبری از او، اهمیتی به روایات او نداده و در فهارس شاگردان تعلکبری و مشایخ نجاشی و فهارس آنها نام و یادی از خصیبی نبوده است. نگاشت های خصیبی همانگونه که از نوشته نجاشی نیز می توان دریافت به دو گونه بوده است، بخشی از آنها متونی کاملاً غالیانه بوده اند همچون اثر الرساله که نجاشی آن را با واژه تخلیط از دیگر نگاشته های او متمایز کرده و برخی دیگر آثاری که هر چند به نظر نمی آید محتویات آنها کاملا مورد تایید نجاشی بوده است، اما به حد کتاب الرساله نبوده است. با این حال آثار حسین بن حمدان خصیبی هر چند به صورت وجاده برای عالمان بعدی امامیه نیز آشنا بوده است. به عنوان مثال شیخ طوسی، عبارتی از کتاب الهدایه الکبری به نقل از حسین بن حمدان خصیبی نقل کرده که البته نام حسین بن حمدان در متن چاپ شده تصحیف شده است. در متون برخی جریان های غلات همچون کتاب عیون المعجزات از شخصی به نام حسین بن عبدالوهاب و یا در آثار حافظ رجب برسی نیز روایاتی از خصیبی نقل شده است. نکته البته شگفت انگیز درباره بهره گیری شیخ طوسی از کتاب الهدایه الکبری آن است که در فصل پایانی کتاب، به صراحت خصیبی به مسئله نیابت محمد بن نصیر اشاره کرده است. عالمان بعدی امامیه به دلیل در دسترس نبودن متونی که نجاشی خود به احتمال زیاد آنها را دیده و در فهرست خود یاد کرده، در خصوص جرح حسین بن حمدان با مشکلاتی روبرو بوده اند، خاصه در دوره صفویه و با یافت شدن البته وجاده نسخه ای از کتاب الهدایه الکبری و تداول یافتن نگارش آن پس از این تاریخ در میان امامیه از حسین بن حمدان خصیبی، تلاش ها برای تعدیل و دفاع از خصیبی آغاز شده است. درباره کتاب الرساله که نجاشی خود نسخه ای از آن را دیده است، به نظر می رسد عالمان بعدی امامیه هیچ اطلاعی نداشته اند و اساسا به دلیل پنهان بودن سنت فکری نصیریه تا سده اخیر، امکان دسترسی محققان به متن های این فرقه نبوده است. متن کتاب الرساله که اینک نسخه های خطی آن شناسایی شده و از جمله نسخه ای که نگارنده در اختیار دارد، شاهد صریحی به اعتقادات نادرست خصیبی است. در این رساله خصیبی از الوهیت علی علیه السلام سخن گفته است. نگارش این رساله حتی در میان نصیریان شام با دشواری های روبرو شد به گونه ای که بعدها خود حسین بن حمدان خصیبی شرحی بر این رساله با عنوان فقه الرساله، نگاشته و در دو نسل بعد نیز شاهد آن هستیم که ابوسعید میمون بن قاسم طبرانی (متوفی 424) رساله ای در شرح و دفاع از مضامین الرساله که نام کامل آن الرسالة الرأس باشیه نیز است، پرداخته است. شواهد مختلفی از اصالت این رساله و انتساب مسلم آن به خصیبی وجود دارد.
عالمان و محدثان امامیه در قرون نخستین هجری بر خلاف تصور نادرست و بسیطی که تداول دارد، با شیوه ای بدیع و در نوع خود جالب توجه، روش خاصی برای تدوین احادیث و سنجش آنها ابداع کرده اند که تفصیل آن را اینک می توان در کتاب بازسازی متون کهن حدیث شیعه : روش، تحلیل، نمونه (تهران، کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش) که دوست گرامی جناب آقای سید محمد عمادی حائری بر اساس درس گفتار های استاد ارجمند آیت الله سید احمد مددی تدوین کرده اند، یافت. کما اینکه برخی از دیگر بزرگواران حوزه قم، همچنون آیت الله سید موسی شبیری زنجانی و مرحوم آیت الله موحد ابطحی برخی از جنبه ای دیگر نگرش اصحاب را در نگاشته ها یا مجالس درس خود بیان کرده اند. هر چند تا کنون از این شیوه برای تحلیل تاریخ تشیع و روایان امامیه در دوران نخستین بهره چندانی در مطالعات تاریخ تشیع گرفته نشده است، اما مبنا قرار دادن این شیوه و توجه به اینکه چنین شیوه ای در میان محدثان امامیه رواج داشته، نشان می دهد که بر اساس این روش، عالمان امامی و روات حدیث، بر خلاف تصور بسیط و نادرستی که وجود دارد، بر اساس ضوابط و تأملات در نوع خود دقیقی شیوه ای برای مانع شدن ورود احادیث نادرست به سنت حدیثی شیعه اتخاد کرده بودند. با تأسف در بازسازی ها که اخیراً تداول یافته و در آنها تلاش می شود تا مثلاً نسخه کتاب الحج و یا کتاب الصلاة روای از روات امامیه قرن دوم یا اول بازسازی شود، به ظرائف شیوه فهرستی و اینکه نسخه هایی که از کتابهای مختلف در میان اصحاب تداول داشته و راویان آنها، در مواقعی به ویرایش مجموعه هایی که در اختیارشان قرار می گرفته، می پرداخته اند، نشده است و البته این مسئله و اهمیت آن باید در فرصتی دیگر به تفصیل مورد بحث قرار گیرد. کوتاه سخن آنکه بی توجهی نسبت به سنت قدما اصحاب و به سادگی از کنار جرح و تعدیل های آنها گذشتن و داوری های آنها را ساده انگاشتن، خاصه عالمی چون نجاشی که به حق دقتی عظیم در نگارش کتاب فهرست خود داشته است، بسیار اسف انگیز است.
تصحیح و انتشار آثار بر جامانده از دوران های گذشته البته کاری است بس ارجمند و گرامی اما در کنار احیاء و تصحیح این گونه آثار آنچه که نباید از آن غافل بود، ماهیت اثری است که تصحیح می شود و مصحح وظیفه دارد تا ظوابطی را در امر تصحیح کتاب رعایت کند. از جمله این مطالب، مسئله صحت و اصالت انتساب کتاب به مؤلفی است که کتاب با نام او انتشار می یابد. در حقیقت برخی از نسخه های خطی موجود که به صورت آثاری ناقص و نسخه هایی از آغاز و انجام افتاده در اختیار ما قرار دارند، در مواقعی ممکن است تنها منتخباتی باشد که کتابی بر اساس ذوق خود فراهم آورده باشد. به عنوان مثال چندی پیش کتابی با عنوان المناقب منتشر شد که به نظر می رسد اثری از این دست باشد. درباره کتاب المائده مصحح محترم اشاره کرده اند که نسخه ای از کتاب که البته نسخه ای ناقص بوده و نشانی از مؤلف یا حتی عنوان بر خود نداشته است، مصحح محترم بر اساس عبارتی در مقدمه و تذکر دوستی که مؤلف کتاب حسین بن حمدان خصیبی می باشد، کتاب را به او نسبت داده است. در این نسبت شواهدی در درون کتاب هست که گمان مصحح محترم را تأیید می کند، از جمله آنها آنکه از مشایخ حسین بن حمدان خصیبی، برخی کسان که در این کتاب نیز به عنوان مشایخ مؤلف آمده، نام جعفر بن محمد بن مالک فزاری را می توان نام برد که از مشایخ مهم خصیبی بوده است (المائده، ص 34)، هر چند در مورد دیگر، مؤلف کتاب المائده به یک واسطه از فزاری نقل حدیث کرده است. اما اشاره صریح و دقیقتر درباره هویت مؤلف کتاب المائده، دو سلسله سندی است که مؤلف کتاب در صفحه 114 و صحفه 209 آورده است؛ «... و بسندنا عن شیخنا أبی محمد عبدالله بن محمد الجنان الجنبلانی الفارسی عن شیخه محمد بن جندب یتم دین الله عن السید أبوشعیب (محمد بن نصیر نمیری) ....»؛ «... عن شیخنا و سیدنا أبی محمد عبدالله الجنان الجنبلانی عن شیخه محمد بن جندب یرفع الحدیث ....». هر چند مصحح محترم که ظاهرا هیچ آشنایی با روات و عالمان نصیری نداشته اند، در مقدمه سخنی از این مطالب نگفته اند و تقریبا ماهیت نصیری کتاب را نادیده گرفته اند و گاه در مواردی تلاش کرده اند که حتی برای روایات غالیانه کتاب، توجیهی ارایه دهند و درباره عالمان و روات نصیری کتاب تقریبا سکوت کرده اند.
دانش و آگاهی ما درباره فرقه و گروه هایی که از خط مستقیم امامت جدا شده و گاه جریان های الحادی و مخالف تعالیم ائمه پدید می آورده اند، در بسیاری از موارد با این مشکل روبرو است که تنها محدود به گزارش دو کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله اشعری و تحریر به احتمال دقیتر، ویرایش اول همان کتاب که با عنوان فرق الشیعه شناخته می شود، است. همچنین کتاب مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری نیز به دلیل آنکه از برخی متون کهن و گاه شیعی در باب ملل و نحلل نگاری، مطالبی درباره این فرقه ها نقل کرده است، نیز اهمیت خاصی دارد. با این حال مشخص است که محدود بودن منابع در دسترس محققان به متن های واسطه ای و نداشتن امکان دسترسی به متون احتمالی تألیف شده توسط این جریان ها، کار تحقیق و پژوهش را دشوار می کند.
احتمالی بودن وجود سنت نگارشی در میان برخی از جریان های جدا شده از خط مستقیم امامت، خاصه درباره غلات بیشتر از هر گروه دیگر، افزون است چرا که اساسا غلات جریان های اباحی طلب بوده اند و غلو محملی برای رسیدن به این منظور بوده است. با این حال در میان یکی از جریان های غلات که ریشه در قرن دوم عراق دارد، شاهد وجود سنت نگارشی مکتوب هستیم و به لطف همین سنت است که اکنون امکان شناخت بهتری از ماهیت و برخی ابعاد جریان های غلات قرن دوم و سوم امکان پذیر شده است. در طول تاریخ عالمان وارسته امامیه و حافظان راه مستقیم امامت، با هوشیاری تمام نسبت به این جریان ها و تلاش آنها برای رخنه به اندیشه شیعه، توجه نشان داده اند و تا آنجا که امکان داشته است، در برابر ورود این گونه جریان ها به اندیشه شیعه تلاش کرده اند. متاسفانه در سالیان اخیر، به دلیل بی توجهی و آشنایی اندک برخی افراد، شاهد آن انتشار برخی از آثار غلات در جامعه شیعه با عنوان مواریث برجامانده از گذشته هستیم. از جمله این آثار کتابی است با عنوان المائده که با انتساب به حسین بن حمدان خصیبی منتشر شده است. نوشتار حاضر نقدی بر این اثر است.
بحران های حاصل از شرایط مختلف در اواخر قرن سوم، به پیچیده شدن اختلافات جامعه امامیه عراق در مسئله امامت انجامیده بود و در این میان سود جویی های برخی منحرفان، به دشواری شرایط پیش آمده، دامن می زد و از جمله این افراد فردی است به نام ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری که البته دانسته های اندکی درباره او وجود دارد. آنچه که درباره او مسلم است آن است که فردی آشنا با سنت های برخی جریان های غلات عراق بوده و بعد از درگذشت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260، ادعای نیابت خاص حضرت حجت را داشته است. وی به بصری نیز شهرت داشته که نشانگر آن است که اصل وی از بصره بوده است. جریان نیابت محمد بن نصیر که در آغاز با عنوان نصیریه / نمیریه شناخته می شده است، بعدها توسط شاگردان و مریدان وی تداوم یافت. جانشین وی شخصی به نام محمد بن جندب مشهور به «یتم الله» بوده است که ابهامات درباره شخصیت تاریخی وی بسیار است و دانسته های ما درباره او به مراتب اندک و کمتر از دانسته ها درباره خود محمد بن نصیر است و البته این تا حدی نشانگر آن است که نقش وی در سنت نصیریه تنها انتقال دهنده میراث شکل گرفته بود و وی نقش چندانی در تحول و تکوین مذهب نصیری نداشته است. همین مطلب درباره جانشین او یعنی محمد بن جنان جنبلای فارسی نیز صادق است، هر چند درباره وی، به یمن شاگردش حسین بن حمدان خصیبی، مطالب بیشتری دانسته است و نام وی در سلسله طریق روایت برخی مطالب و اخبار سنت نصیریه باقی است. نقش مهم و محوری در تکوین و بسط عقاید نصیریه را حسین بن حمدان خصیبی ایفا کرده است که باید وی را پس از محمد بن نصیر نمیری، دومین فرد مهم در سنت غلات نصیریه دانست و دست کم آنچه که درباره او مسلم است، نقش کلیدی وی در تثبیت برخی از تعالیم نصیریه را نباید از یاد برد. در سنت رسمی امامیه عالم و فهرست نگار برجسته امامی ابوالعباس احمد بن علی نجاشی در کتاب فهرست اسماء مصنفی الشیعه اطلاعات دقیق و مهمی درباره او ارایه کرده است که به صراحت دلالت بر آشنایی کامل نجاشی از شخصیت و اندیشه های حسین بن حمدان خصیبی دارد و البته این بیشتر به دلیل آن است که خصیبی مدتی از زندگی خود را در بغداد بسر برده بود و حلقه ای از مریدان به دور خود جمع کرده بود که به احتمال زیاد به دلیل مخالفت برخی از عالمان امامیه به او و تعالیم شرک آلود اش، به زندان افتاد و بعد از آزادی از زندان مجبور به ترک عراق شد و در شام جایی که نفوذ گسترده ای به دست آورد، اقامت گزید. نجاشی در اشاره به خصیبی می نویسد:
«الحسين بن حمدان الخصيبي الجنبلانيلإ أبو عبد الله، كان فاسد المذهب . له كتب ، منها : كتاب الاخوان ، كتاب المسائل ، كتاب تاريخ الائمة ، كتاب الرسالة تخليط، (فهرست، ص 67).
تصريح نجاشي به فاسد المذهب بودن خصیبی کاملا درست و دقیق است. همچنین توضیح وی درباره کتاب الرساله که عبارت تخلیط را درباره آن به کار برده، دقیق و نشانگر آشنایی دقیق نجاشی با این کتاب خصیبی بوده است. هر چند خصیبی از مشایخ اجازه هارون بن موسی تعلکبری (متوفی 385) از مشایخ طرق روایت در سنت روایی امامیه بوده، اما دانسته نیست که تعلکبری اجازه روایت چه چیزی را از او اخذ کرده است اما به جز این مورد، اطلاعی از اینکه خصیبی در طرق روایی قرار داشته است، در دست نیست و روایت تلعکبری از او را باید به حساب مشرب متساهلانه تلعکبری که تا حدی در میان شیوخ روایی وجود داشت و با مستمسک قرار دادن این مطلب که روایت حدیث غیر از درایه آن است، دایره شیوخ خود و مسموعات خود را گسترش می داده اند. در حقیقت همانگونه که نجاشی به صورت وجاده از آثار خصیبی یاد کرده نشان می دهد که دیگر شیوخ حدیثی امامیه آثار وی را روایت نمی کرده و نام وی در فهارس اصحاب موجود نبوده است. همین گونه اصحاب علیرغم روایت تعلکبری از او، اهمیتی به روایات او نداده و در فهارس شاگردان تعلکبری و مشایخ نجاشی و فهارس آنها نام و یادی از خصیبی نبوده است. نگاشت های خصیبی همانگونه که از نوشته نجاشی نیز می توان دریافت به دو گونه بوده است، بخشی از آنها متونی کاملاً غالیانه بوده اند همچون اثر الرساله که نجاشی آن را با واژه تخلیط از دیگر نگاشته های او متمایز کرده و برخی دیگر آثاری که هر چند به نظر نمی آید محتویات آنها کاملا مورد تایید نجاشی بوده است، اما به حد کتاب الرساله نبوده است. با این حال آثار حسین بن حمدان خصیبی هر چند به صورت وجاده برای عالمان بعدی امامیه نیز آشنا بوده است. به عنوان مثال شیخ طوسی، عبارتی از کتاب الهدایه الکبری به نقل از حسین بن حمدان خصیبی نقل کرده که البته نام حسین بن حمدان در متن چاپ شده تصحیف شده است. در متون برخی جریان های غلات همچون کتاب عیون المعجزات از شخصی به نام حسین بن عبدالوهاب و یا در آثار حافظ رجب برسی نیز روایاتی از خصیبی نقل شده است. نکته البته شگفت انگیز درباره بهره گیری شیخ طوسی از کتاب الهدایه الکبری آن است که در فصل پایانی کتاب، به صراحت خصیبی به مسئله نیابت محمد بن نصیر اشاره کرده است. عالمان بعدی امامیه به دلیل در دسترس نبودن متونی که نجاشی خود به احتمال زیاد آنها را دیده و در فهرست خود یاد کرده، در خصوص جرح حسین بن حمدان با مشکلاتی روبرو بوده اند، خاصه در دوره صفویه و با یافت شدن البته وجاده نسخه ای از کتاب الهدایه الکبری و تداول یافتن نگارش آن پس از این تاریخ در میان امامیه از حسین بن حمدان خصیبی، تلاش ها برای تعدیل و دفاع از خصیبی آغاز شده است. درباره کتاب الرساله که نجاشی خود نسخه ای از آن را دیده است، به نظر می رسد عالمان بعدی امامیه هیچ اطلاعی نداشته اند و اساسا به دلیل پنهان بودن سنت فکری نصیریه تا سده اخیر، امکان دسترسی محققان به متن های این فرقه نبوده است. متن کتاب الرساله که اینک نسخه های خطی آن شناسایی شده و از جمله نسخه ای که نگارنده در اختیار دارد، شاهد صریحی به اعتقادات نادرست خصیبی است. در این رساله خصیبی از الوهیت علی علیه السلام سخن گفته است. نگارش این رساله حتی در میان نصیریان شام با دشواری های روبرو شد به گونه ای که بعدها خود حسین بن حمدان خصیبی شرحی بر این رساله با عنوان فقه الرساله، نگاشته و در دو نسل بعد نیز شاهد آن هستیم که ابوسعید میمون بن قاسم طبرانی (متوفی 424) رساله ای در شرح و دفاع از مضامین الرساله که نام کامل آن الرسالة الرأس باشیه نیز است، پرداخته است. شواهد مختلفی از اصالت این رساله و انتساب مسلم آن به خصیبی وجود دارد.
عالمان و محدثان امامیه در قرون نخستین هجری بر خلاف تصور نادرست و بسیطی که تداول دارد، با شیوه ای بدیع و در نوع خود جالب توجه، روش خاصی برای تدوین احادیث و سنجش آنها ابداع کرده اند که تفصیل آن را اینک می توان در کتاب بازسازی متون کهن حدیث شیعه : روش، تحلیل، نمونه (تهران، کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش) که دوست گرامی جناب آقای سید محمد عمادی حائری بر اساس درس گفتار های استاد ارجمند آیت الله سید احمد مددی تدوین کرده اند، یافت. کما اینکه برخی از دیگر بزرگواران حوزه قم، همچنون آیت الله سید موسی شبیری زنجانی و مرحوم آیت الله موحد ابطحی برخی از جنبه ای دیگر نگرش اصحاب را در نگاشته ها یا مجالس درس خود بیان کرده اند. هر چند تا کنون از این شیوه برای تحلیل تاریخ تشیع و روایان امامیه در دوران نخستین بهره چندانی در مطالعات تاریخ تشیع گرفته نشده است، اما مبنا قرار دادن این شیوه و توجه به اینکه چنین شیوه ای در میان محدثان امامیه رواج داشته، نشان می دهد که بر اساس این روش، عالمان امامی و روات حدیث، بر خلاف تصور بسیط و نادرستی که وجود دارد، بر اساس ضوابط و تأملات در نوع خود دقیقی شیوه ای برای مانع شدن ورود احادیث نادرست به سنت حدیثی شیعه اتخاد کرده بودند. با تأسف در بازسازی ها که اخیراً تداول یافته و در آنها تلاش می شود تا مثلاً نسخه کتاب الحج و یا کتاب الصلاة روای از روات امامیه قرن دوم یا اول بازسازی شود، به ظرائف شیوه فهرستی و اینکه نسخه هایی که از کتابهای مختلف در میان اصحاب تداول داشته و راویان آنها، در مواقعی به ویرایش مجموعه هایی که در اختیارشان قرار می گرفته، می پرداخته اند، نشده است و البته این مسئله و اهمیت آن باید در فرصتی دیگر به تفصیل مورد بحث قرار گیرد. کوتاه سخن آنکه بی توجهی نسبت به سنت قدما اصحاب و به سادگی از کنار جرح و تعدیل های آنها گذشتن و داوری های آنها را ساده انگاشتن، خاصه عالمی چون نجاشی که به حق دقتی عظیم در نگارش کتاب فهرست خود داشته است، بسیار اسف انگیز است.
تصحیح و انتشار آثار بر جامانده از دوران های گذشته البته کاری است بس ارجمند و گرامی اما در کنار احیاء و تصحیح این گونه آثار آنچه که نباید از آن غافل بود، ماهیت اثری است که تصحیح می شود و مصحح وظیفه دارد تا ظوابطی را در امر تصحیح کتاب رعایت کند. از جمله این مطالب، مسئله صحت و اصالت انتساب کتاب به مؤلفی است که کتاب با نام او انتشار می یابد. در حقیقت برخی از نسخه های خطی موجود که به صورت آثاری ناقص و نسخه هایی از آغاز و انجام افتاده در اختیار ما قرار دارند، در مواقعی ممکن است تنها منتخباتی باشد که کتابی بر اساس ذوق خود فراهم آورده باشد. به عنوان مثال چندی پیش کتابی با عنوان المناقب منتشر شد که به نظر می رسد اثری از این دست باشد. درباره کتاب المائده مصحح محترم اشاره کرده اند که نسخه ای از کتاب که البته نسخه ای ناقص بوده و نشانی از مؤلف یا حتی عنوان بر خود نداشته است، مصحح محترم بر اساس عبارتی در مقدمه و تذکر دوستی که مؤلف کتاب حسین بن حمدان خصیبی می باشد، کتاب را به او نسبت داده است. در این نسبت شواهدی در درون کتاب هست که گمان مصحح محترم را تأیید می کند، از جمله آنها آنکه از مشایخ حسین بن حمدان خصیبی، برخی کسان که در این کتاب نیز به عنوان مشایخ مؤلف آمده، نام جعفر بن محمد بن مالک فزاری را می توان نام برد که از مشایخ مهم خصیبی بوده است (المائده، ص 34)، هر چند در مورد دیگر، مؤلف کتاب المائده به یک واسطه از فزاری نقل حدیث کرده است. اما اشاره صریح و دقیقتر درباره هویت مؤلف کتاب المائده، دو سلسله سندی است که مؤلف کتاب در صفحه 114 و صحفه 209 آورده است؛ «... و بسندنا عن شیخنا أبی محمد عبدالله بن محمد الجنان الجنبلانی الفارسی عن شیخه محمد بن جندب یتم دین الله عن السید أبوشعیب (محمد بن نصیر نمیری) ....»؛ «... عن شیخنا و سیدنا أبی محمد عبدالله الجنان الجنبلانی عن شیخه محمد بن جندب یرفع الحدیث ....». هر چند مصحح محترم که ظاهرا هیچ آشنایی با روات و عالمان نصیری نداشته اند، در مقدمه سخنی از این مطالب نگفته اند و تقریبا ماهیت نصیری کتاب را نادیده گرفته اند و گاه در مواردی تلاش کرده اند که حتی برای روایات غالیانه کتاب، توجیهی ارایه دهند و درباره عالمان و روات نصیری کتاب تقریبا سکوت کرده اند.
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۵۲