تحولات ديني و اجتماعي ايران در قرون نخستين اسلامي: نگاهي به كتاب جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام
اشاره:
اگر بنا باشد تا محققي تحولات فرهنگي و اجتماعي رخ داده در سه قرن نخستين هجري در ايران اسلامي را تنها بر اساس متون تاريخنگاري عصر اسلامي به رشته تحرير در آورد، مطلب چنداني نخواهد يافت اما آيا به راستي با دو قرن سكوت مواجه هستيم يا بايد به سراغ منابع ديگر و از لوني ديگر رفت تا تاريخ تحولات فكري سه قرن نخستين هجري يعني دوراني كه اسلام در ايران نهادينه شد و توانست جايگزين دين زردتشي گردد، را شناخت.
در حقيقت بخش قابل توجهي از اطلاعات براي نگارش تحولات فكري و فرهنگي سه قرن نخستين ايران در دوران انتقال از زردتشي گري به اسلام و حتي تحولات سياسي چون انتقال قدرت از امويان به عباسيان در آثاري نهفته است كه بيشتر به دليل سرشت غير تاريخ نگارانه آنها، كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. بخشي از مجموعه مقالات ارزشمند استاد محترم آقاي رضا رضا زاده لنگروي كه به تازگي در كتابي با عنوان جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام (تهران: فرهنگ نشر نو،1385ش) منتشر شده ، نمونه است از اين گونه تحقيقات كه بيشتر با بهره گيري منابعي جز منابع تاريخ نگارانه رسمي، برخي از جريان هاي مذهبي مهم سه قرن نخست هجري را مورد پژوهش قرار داده اند. نوشتار حاضر گزارشي از اين كتاب و البته با تاكيد بيشتر بر مقالات ديني آن است.
از ميان مسائل مختلف قرن اول هجري كه بعدها بنيان اختلافات بزرگي در اسلام گرديد، مسئله امامت و ديدگاه هاي متفاوت گروه هاي اسلامي در عراق، يكي از كليدي ترين مسائلي بود كه به پيدايش سه جريان مهم سياسي شيعه، خوارج و مرجئه منتهی شد. تشيع كه در عراق و شهرهاي مهم آن خاصه كوفه و بصره به دليل حضور شيعيان و هواداران سياسي به نحو جدي از قرن اول حضور داشت، بعدها توانست در پي مهاجرت قبايل شيعي چون اشعري ها به قم و نواحي ديگر گسترش يابد. اما جرياني كه به نحو جدي بخش هاي فراواني از جامعه اسلامي را با خود درگير ساخته بود، جريان مرجئه بود كه البته به دليل تعريف خاصي كه از مفهوم ايمان ارايه مي داد و آن را تنها اقرار لفظي مي دانست كه انجام اعمال در كاهش يا فزوني آن دخلي نداشت، به دليل آنكه تعريفي از اسلام بود كه مورد علاقه و دست كم پذيرش تازه مسلمانان قرار مي گرفت، توانست بخش اعظمي از جامعه اسلامي را به خود جلب كند. ظاهرا چنين تعريفي از ايمان حتي بتواند خوشايند دولتمردان اموي نيز قرار گيرد و از چنين جرياني حمايت كنند. اين گماني بود كه تا مدتها عقيده رايج در ميان محققان تاريخ اسلام بود. پژوهش نخست آقاي رضا زاده بحثي است با عنوان برخورد انديشه هاي سياسي در اسلام: پژوهشي در مرجئه (ص 1-49) كه از خواندني ترين مقالات كتاب است، تصویری متفاوت از جریان مرجئه ارایه می دهد. مقاله همانند ديگر مقالات با بحث مفصل و جالبي از منابع و تحقيقات انجام شده، در موضوع مورد بحث آغاز شده است. در بحث از مرجئه، ايشان به اين مطلب اشاره كرده اند كه گزارش ها درباره جريان مرجئه كه بيشتر در قرن اول هجري و دوران بني اميه فعال بوده اند، اساسا به دليل در دسترس نبودن مستقل منابع تأليفي عصر امويان، در گزارش هاي باقي مانده از مورخان عصر عباسي است (4). بعد از تذكر اين مطلب در سيري كوتااه از مطالعات فرق شناسي در غرب و توسط خاورشناسان سخن رفته و به اهيمت تحقيقات آرنت يان ونسيك كه براي نخستين بار از اهميت منابع حديثي براي بررسي تحولات فرهنگي اسلام سخن گفته، يادي شده است. اين تذكر بيشتر به دليل آن پيش از بحث از منابع اوليه (ص 5-19) ذكر شده تا علت توجه مؤلف به معرفي منابع حديث روشن شود.
ظاهرا كهن ترين گزارش درباره جريان مرجئه، نامه كوتاه اما مهم حسن بن محمد بن حنيفه (متوفي 99) باشد كه از او به بنيان گذار ارجاع ياد شده است. متن اين نامه كه در آثار مختلف اسلامي كه به ذكر شرح حال افراد پرداخته اند، ذكر شده است اما نخستين بار فان اس در مقاله اي در مجله عربيكا (سال 1977، ص 20-25) متن آن را مورد تحقيق و بررسي قرار داده است. البته همان گونه كه رضا زاده متذكر شده است (ص 5) در اينكه متن موجود تا چه حد از دستبرد كاتبان و تغييرات بعدي مصون باقي مانده، نكته قابل تاملي است اما با توجه به گزارش هاي مختلف درباره گرايش محمد بن حسن بن حنفيه، به نظر مي رسد كه بتوان اين مطلب را پذيرفت كه رساله موجود تا حد زيادي منعكس كننده آراء وي باشد. (فان اس متن اين رساله را در كتاب ديگر خود با عنوان بدايات علم الكلام في الاسلام (بيروت 1977) منتشر كرده است).
از منابع ديگري كه اطلاعات قابل توجهي درباره جريان مرجئه ارايه كرده، رساله اي كلامي از سالم بن ذكوان اباضي است كه عمر خليفه عنامي در ضمن مقاله اي درباره وصفي از نسخه اي ارزشمند از رسائل اباضي كهن، گزارشي از آن آورده است( كه متن آن اينكه منتشر نيز شده است). بعد از حسن بن محمد بن حنفيه، بي گمان مهمترين مدافع و نظريه پرداز نظريه ارجاع، ابو حنيفه نعمان بن ثابت است كه حتي مواضع سياسي او در جواز قيام بر عليه خليفه بعدها دست آويز مخالفان او از جناح اهل حديث بوده است. مهمترين گزارش درباره ديدگاه هاي ابوحنيفه درباب ارجاع در كتاب فقه الاكبر و العالم و المتعلم و رساله ابي حنيفه الي عثمان بتي آمده است (ص 8-11). ديگر منابع ملل و نحل كه گزارش هاي دست اولي از جريان مرجئه ارايه كرده اند در ادامه بررسي منابع دست اول مورد بحث قرار گرفته اند (ص 11-15). همانند ديگر جريان هاي مذهبي، رد ديدگاه هاي مرجئه موضوعي بوده كه مخالفان عقيده ارجاء با نگارش آثاري بيشتر با عنوان الرد علي المرجئه به آن توجه نشان داده اند (ص 16-19). گزارش از تحقيقات خاورشناسان و محققان عرب و ديدگاه هاي مختلف آنها درباره مرجئه (ص 19-25) بحث بعدي از مقاله است. بعد از چنين مقدماتي، مؤلف بحث خود را درباره مرجئه با بيان معني لفظي مرجئه آغاز كرده و در آن به بيان معاني مختلفي كه براي واژه ارجاع و مرجئه در منابع ذكر شده است، پرداخته اند. همانند ديگر جريان هاي قرن نخست هجري، تعامل سياست در جهت گيري هاي كلامي تأثير فراواني داشته و رضا زاده (ص 29-38) به بررسي خاستگاه سياسي مرجئه پرداخته است. واپسين بخش مقاله (ص 39-47) اصول و عقايد كلامي مرجئه مورد بحث قرار گرفته است. در پيوست مقاله (ص 48-49) گزارشي از مقالات و تحقيقات ديگر درباره مرجئه كه بعد از نگارش مقاله به دست مؤلف رسيده است، آمده است.
اشاره:
اگر بنا باشد تا محققي تحولات فرهنگي و اجتماعي رخ داده در سه قرن نخستين هجري در ايران اسلامي را تنها بر اساس متون تاريخنگاري عصر اسلامي به رشته تحرير در آورد، مطلب چنداني نخواهد يافت اما آيا به راستي با دو قرن سكوت مواجه هستيم يا بايد به سراغ منابع ديگر و از لوني ديگر رفت تا تاريخ تحولات فكري سه قرن نخستين هجري يعني دوراني كه اسلام در ايران نهادينه شد و توانست جايگزين دين زردتشي گردد، را شناخت.
در حقيقت بخش قابل توجهي از اطلاعات براي نگارش تحولات فكري و فرهنگي سه قرن نخستين ايران در دوران انتقال از زردتشي گري به اسلام و حتي تحولات سياسي چون انتقال قدرت از امويان به عباسيان در آثاري نهفته است كه بيشتر به دليل سرشت غير تاريخ نگارانه آنها، كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. بخشي از مجموعه مقالات ارزشمند استاد محترم آقاي رضا رضا زاده لنگروي كه به تازگي در كتابي با عنوان جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام (تهران: فرهنگ نشر نو،1385ش) منتشر شده ، نمونه است از اين گونه تحقيقات كه بيشتر با بهره گيري منابعي جز منابع تاريخ نگارانه رسمي، برخي از جريان هاي مذهبي مهم سه قرن نخست هجري را مورد پژوهش قرار داده اند. نوشتار حاضر گزارشي از اين كتاب و البته با تاكيد بيشتر بر مقالات ديني آن است.
از ميان مسائل مختلف قرن اول هجري كه بعدها بنيان اختلافات بزرگي در اسلام گرديد، مسئله امامت و ديدگاه هاي متفاوت گروه هاي اسلامي در عراق، يكي از كليدي ترين مسائلي بود كه به پيدايش سه جريان مهم سياسي شيعه، خوارج و مرجئه منتهی شد. تشيع كه در عراق و شهرهاي مهم آن خاصه كوفه و بصره به دليل حضور شيعيان و هواداران سياسي به نحو جدي از قرن اول حضور داشت، بعدها توانست در پي مهاجرت قبايل شيعي چون اشعري ها به قم و نواحي ديگر گسترش يابد. اما جرياني كه به نحو جدي بخش هاي فراواني از جامعه اسلامي را با خود درگير ساخته بود، جريان مرجئه بود كه البته به دليل تعريف خاصي كه از مفهوم ايمان ارايه مي داد و آن را تنها اقرار لفظي مي دانست كه انجام اعمال در كاهش يا فزوني آن دخلي نداشت، به دليل آنكه تعريفي از اسلام بود كه مورد علاقه و دست كم پذيرش تازه مسلمانان قرار مي گرفت، توانست بخش اعظمي از جامعه اسلامي را به خود جلب كند. ظاهرا چنين تعريفي از ايمان حتي بتواند خوشايند دولتمردان اموي نيز قرار گيرد و از چنين جرياني حمايت كنند. اين گماني بود كه تا مدتها عقيده رايج در ميان محققان تاريخ اسلام بود. پژوهش نخست آقاي رضا زاده بحثي است با عنوان برخورد انديشه هاي سياسي در اسلام: پژوهشي در مرجئه (ص 1-49) كه از خواندني ترين مقالات كتاب است، تصویری متفاوت از جریان مرجئه ارایه می دهد. مقاله همانند ديگر مقالات با بحث مفصل و جالبي از منابع و تحقيقات انجام شده، در موضوع مورد بحث آغاز شده است. در بحث از مرجئه، ايشان به اين مطلب اشاره كرده اند كه گزارش ها درباره جريان مرجئه كه بيشتر در قرن اول هجري و دوران بني اميه فعال بوده اند، اساسا به دليل در دسترس نبودن مستقل منابع تأليفي عصر امويان، در گزارش هاي باقي مانده از مورخان عصر عباسي است (4). بعد از تذكر اين مطلب در سيري كوتااه از مطالعات فرق شناسي در غرب و توسط خاورشناسان سخن رفته و به اهيمت تحقيقات آرنت يان ونسيك كه براي نخستين بار از اهميت منابع حديثي براي بررسي تحولات فرهنگي اسلام سخن گفته، يادي شده است. اين تذكر بيشتر به دليل آن پيش از بحث از منابع اوليه (ص 5-19) ذكر شده تا علت توجه مؤلف به معرفي منابع حديث روشن شود.
ظاهرا كهن ترين گزارش درباره جريان مرجئه، نامه كوتاه اما مهم حسن بن محمد بن حنيفه (متوفي 99) باشد كه از او به بنيان گذار ارجاع ياد شده است. متن اين نامه كه در آثار مختلف اسلامي كه به ذكر شرح حال افراد پرداخته اند، ذكر شده است اما نخستين بار فان اس در مقاله اي در مجله عربيكا (سال 1977، ص 20-25) متن آن را مورد تحقيق و بررسي قرار داده است. البته همان گونه كه رضا زاده متذكر شده است (ص 5) در اينكه متن موجود تا چه حد از دستبرد كاتبان و تغييرات بعدي مصون باقي مانده، نكته قابل تاملي است اما با توجه به گزارش هاي مختلف درباره گرايش محمد بن حسن بن حنفيه، به نظر مي رسد كه بتوان اين مطلب را پذيرفت كه رساله موجود تا حد زيادي منعكس كننده آراء وي باشد. (فان اس متن اين رساله را در كتاب ديگر خود با عنوان بدايات علم الكلام في الاسلام (بيروت 1977) منتشر كرده است).
از منابع ديگري كه اطلاعات قابل توجهي درباره جريان مرجئه ارايه كرده، رساله اي كلامي از سالم بن ذكوان اباضي است كه عمر خليفه عنامي در ضمن مقاله اي درباره وصفي از نسخه اي ارزشمند از رسائل اباضي كهن، گزارشي از آن آورده است( كه متن آن اينكه منتشر نيز شده است). بعد از حسن بن محمد بن حنفيه، بي گمان مهمترين مدافع و نظريه پرداز نظريه ارجاع، ابو حنيفه نعمان بن ثابت است كه حتي مواضع سياسي او در جواز قيام بر عليه خليفه بعدها دست آويز مخالفان او از جناح اهل حديث بوده است. مهمترين گزارش درباره ديدگاه هاي ابوحنيفه درباب ارجاع در كتاب فقه الاكبر و العالم و المتعلم و رساله ابي حنيفه الي عثمان بتي آمده است (ص 8-11). ديگر منابع ملل و نحل كه گزارش هاي دست اولي از جريان مرجئه ارايه كرده اند در ادامه بررسي منابع دست اول مورد بحث قرار گرفته اند (ص 11-15). همانند ديگر جريان هاي مذهبي، رد ديدگاه هاي مرجئه موضوعي بوده كه مخالفان عقيده ارجاء با نگارش آثاري بيشتر با عنوان الرد علي المرجئه به آن توجه نشان داده اند (ص 16-19). گزارش از تحقيقات خاورشناسان و محققان عرب و ديدگاه هاي مختلف آنها درباره مرجئه (ص 19-25) بحث بعدي از مقاله است. بعد از چنين مقدماتي، مؤلف بحث خود را درباره مرجئه با بيان معني لفظي مرجئه آغاز كرده و در آن به بيان معاني مختلفي كه براي واژه ارجاع و مرجئه در منابع ذكر شده است، پرداخته اند. همانند ديگر جريان هاي قرن نخست هجري، تعامل سياست در جهت گيري هاي كلامي تأثير فراواني داشته و رضا زاده (ص 29-38) به بررسي خاستگاه سياسي مرجئه پرداخته است. واپسين بخش مقاله (ص 39-47) اصول و عقايد كلامي مرجئه مورد بحث قرار گرفته است. در پيوست مقاله (ص 48-49) گزارشي از مقالات و تحقيقات ديگر درباره مرجئه كه بعد از نگارش مقاله به دست مؤلف رسيده است، آمده است.
يكشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۴