ابونصر عتبی و کتاب الیمینی
بررسی تاریخ سلسله غزنویان و سامانیان که تأثیر فراوانی بر رشد و بالندگی فرهنگ اسلامی داشته اند، با این مشکل روبرو بوده که منابع کافی تاریخ نگاری باقی مانده از آن دوران هنوز به زیور طبع در نیامده یا اینکه به جای متن اصلی تألیف شدن در آن دوران، ترجمه فارسی اثری از آن عهد در دوران های بعدی منتشر شده است. در میان این منابع، کتاب الیمینی فی شرح اخبار السلطان یمین الدوله و امین المله محمود الغزنوی یکی از مهمترین منابع است که خوانندگان با ترجمه فارسی شیوای آن آشنایی دارند اما متن عربی آن تا چندی پیش منتشر نشده بود. تاریخ یمینی که اثری تاریخی و ادبی است توسط ادیب، شاعر و مورخ غزنوی ابونصر محمد بن عبدالجبار عتبی نگاشته شده و یکی از معدود منابع مهم تاریخی که اهمیت فراوانی برای شناخت حوادث دوران سامانیان، آل بویه و غزنویان دارد، نامگذاری کتاب به الیمینی نیز برگرفته از لقب سلطان محمود غزنوی (یمین الدوله) است. کتاب الیمینی سوای اهمیت تاریخی ، اعتباری ادبی داشته و سبکی در اشاره به رواج و تداول این کتاب در میان اهل خوارزم آن را با توجه اهل بلاد خود به مقامات حریری مقایسه کرده است. متن اصلی کتاب به زبان عربی است و ترجمه های فارسی متعدد و شروح مختلفی دارد (بنگرید به ادامه مقاله).
اطلاعات چندانی درباره ابونصر محمد بن عبدالجبار عتبی در دست نیست. از اجداد وی نام شخصی به نام عتبه بن غزوان شناخته شده که به عنوان یکی از کسانی که در تخطیط شهر بصره نقش داشته، از او یاد شده است. برخی از افراد این خاندان به ری مهاجرت کرده و در آنجا سکونت داشته اند کما اینکه عتبی خود نیز روزگار جوانی خود را در ری گذرانده است (ثعالبی، ج 4، ص 458). ابومنصور عبدالملک ثعالبی (متوفی 429ق) اشارات کوتاهی به شرح حال عتبی آورده، فضل و علم او را ستوده و نمونه هایی از رقعه ها و اشعار او را نقل کرده است. به نوشته ثعالبی (ج 4، ص 458) عتبی در جوانی از ری به خراسان نزد دائی خود که از بزرگان و کارگزاران سامانی بود رفت و بعد از مرگ او به ابوعلی مظفر بن محمد بن ابراهیم سیمجور (متوفی 386 یا 387) سپهسالار سامانی پیوست. سپس به همراه ابوالفتح بستی نزد محمود غزنوی (متوفی 420) رفت. ابن خلکان اشاره کرده که در زمان وزرات عتبی و در سال 359 حاکم نیشابوری (متوفی 405ق) قضاوت نیشابور را برعهده گرفته است. برای مدت کوتاهی نیز نیابت خراسان را از طرف شمس المعالی قابوس بن وشمگیر برعهده داشته (ثعالبی، ج 4، ص 458) و احتمالا گفته ابن خلکان که به وزارت عتبی اشاره کرده، اشاره به نیابت عتبی باشد، چرا که ثعالبی از نیشابور به عنوان محل اقامت عتبی یاد کرده و در همان شهر نیز وی درگذشته است. در 389 سلطان محمود غزنوی او را به سفارت به غرچستان فرستاد و بعد از بازگشت او را به سمت صاحب برید کنج رستاق منصوب کرد. عتبی از این سمت در 413 عزل شد و بعد از آن به خدمت مسعود غزنوی درآمد. او در 427 یا 431 درگذشت (استوری، ج 1، بخش 1، ص 250). اطلاع چندانی در باب اینکه وی نزد چه کسانی تحصیل کرده، در دست نیست. وی با برخی از ادبیان و فقیهان مشهور عصر خود چون ابوالفتح بستی (متوفی 400 یا 401) ، ابوطیب صعلوکی (متوفی 404) و ابو منصور عبدالملک بن محمد ثعالبی (متوفی 429ق) روابط نزدیکی داشته است. عتبی (ص 149-150، 188 – 189، 218) در کتاب خود، اشعار متعددی را از ابوالفتح بستی و ابومنصور ثعالبی که خود از آنها شنیده بود، نقل کرده است.
کتاب عتبی به دلیل جایگاه وی و دسترسی به دیوان رسائل از آثار با اهمیت، خاصه برای مطالعه تاریخ سامانیان و غزنویان است، هر چند اطلاعات پراکنده فراوانی درباره امرای محلی خراسان بزرگ چون آل فریغون، غوریان دربر دارد. عتبی در مقدمه کتاب خود ضمن اشاره به آثار نگاشته شده ای چون التاجی فی اخبار الدیلم ابواسحاق ابراهیم بن هلال صابی (متوفی 384) از قصد خود برای تالیف کتابی درباره سلطان محمود غزنوی و پدرش سخن گفته است. در حقیقت عتبی با نگارش کتاب الیمینی قصد نوعی تحدی نسبت به دیلیمان دارد و تداوم منازعه میان دو قدرت را در عرصه قلمی دنبال کرده است. نگارش کتاب التاجی و شهرت یافتن آن، دربار غزنوی را به نگارش کتابی در مآثر و محامد خو برانیگخته بود.
عتبی به تفصیل از قدرت گیری غزنویان سخن گفته است اما از آنجا که هدف اصلی او نگارش کتابی در برابر کتاب التاجی بوده، برخی مسائل مهم غزنویان همچون اسلام آوردن آنها را مطرح نکرده است. از نقل قولهای دیگر منابع چون کتاب تاریخ نسف ابوجعفر مستغفری می دانیم که سبکتکین، پدر سلطان محمود غزنوی از ترکان تازه مسلمان بوده و مذهب کرامی داشته است، هر چند کرامی بودن وی مسئله ای نبوده که عتبی قصد پنهان کردن آن را داشته باشد اما تاخر اسلام آوردن وی نکته ای بوده که قصد مطرح شدن آن را نداشته است. عتبی در بیان تاریخ حوادث، علاوه بر مشاهدات شخصی خود، از منابع مکتوب و موجود در دیوان رسائل نیز بهره برده و گاه برخی حوادث را به نقل از شاهدان عینی آن رویداد ها نقل کرده است ( همو، ص 20، 25، 26، 39). عتبی در ضمن کتاب خود در موارد متعددی از اشعار شاعران در مدح دولتمردان آن عصر مطالبی را نقل کرده است (همو، ص 57 – 61، 64،71، 74) که به دلیل عدم نقل این اشعار در منابع دیگر اهمیت فراوانی دارد. همچنین عتبی (ص 72) نمونه هایی از اشعار و رسائل خود را در کتاب الیمینی نقل کرده است، از جمله رساله ای کوتاه در باب صحابه (ص 252 – 254). اهمیت دیگر کتاب الیمینی به دلیل ذکر فتوحات سلطان محمود غزنوی در هند است که عتبی ضمن نقل کامل حوادث تاریخی فتوحات در هند، در موارد متعدد اشعاری که شاعران در مدح سلطان محمود غزنوی سروده اند، نقل کرده است (همو، ص 293-295). اشاره عبدالغافر فارسی در شرح حال سلطان محمود غزنوی به شرح حالی که در بیان احوال وی نوشته شده، به کتاب الیمینی است.
همین گونه کتاب عتبی اطلاعات مهمی درباره اوضاع سیاسی نیشابور که در این زمان مرکز تحولات سیاسی – فرهنگی خراسان بزرگ بوده دربر دارد. عتبی در ضمن بیان حوادث تاریخی مرتبط با نیشابور به اوضاع فرهنگی و گاه منازعات دینی در نیشابور نیز اشاره کرده و نکات با اهمیتی از خاندان های علمی نیشابور ارایه کرده است. از این گونه مطالب می توان به گفته های عتبی درباره ابونصر احمدبن علی بن اسماعیل میکالی از خاندان مشهور میکائلیان نیشابور اشاره کرد که عتبی (ص 260 –262، 264-267) نامه ای از او به قابوس بن وشمگیر و نمونه های از نثر و اشعار عربی فرزندان او را نقل کرده است. از دیگر خاندان های مشهور در نیشابور که عتبی شرح حال آنها اشاراتی آورده، می باید از سادات آن شهر نام برد (عتبی، ص 267-272). عتبی اشارات اندکی درباره کرامیه آورده و تنها در یک مورد، نقلی از عالم نامور کرامیه ابومحمد عبدالسلام بن محمد بن هیصم آورده (همو، ص 308-309) که عبدالغافر فارسی همان خبر را در السیاق (ص 546 – 547) در شرح حال ابومحمد نقل کرده است. همچنین عتبی (ص 423-435) اطلاعات با ارزشی از نزاع میان بزرگ کرامیان ابوبکر محمد بن اسحاق بن محمشاد با بزرگ حنفیان قاضی ابوعلاء صاعد بن محمد در نیشابور آورده است. همچنین عتبی (ص 390 – 395) گزارش کاملی از ماجرای تاهرتی فرستاده فاطمیان به نزد سلطان محمود غزنوی و نقل ابوبکر محمد بن اسحاق در اعدام او آورده است (نیز بنگرید به: سمعانی، ج 1، ص 444). عتبی حوادث دوران غزنویان را تا سال 412 ذکر کرده است. ابوالحسن بیهقی نیز کتاب مشارب التجارب و غوارب الغرائب را در ادامه تاریخ یمینی تا ذکر حوادث روزگار خود تالیف کرده که تنها نقل قولهایی از آن در منابع بعدی باقی مانده و به احتمال قوی منبع ابن اثیر در کتاب الکامل در ذکر حوادث نواحی شرقی جهان اسلام بر اساس همین کتاب باشد.
از جنبه های دیگر قابل توجه کتاب الیمینی، اشارات وی به عقاید و باورهای عمومی (جرفادقانی، ص 334) و گاه برخی آراء علمی متداول عصر خود است (جرفادقانی، ص 155). به دلیل دشواری های ادبی فراوان متن عربی، شروح متعددی بر این کتاب نوشته شده که از جمله آنها می توان به شرح های صدر الافاضل قاسم بن حسین خوارزمی (متوفی 555)، ابوعبدالله محمود بن عمر نجاتی نیشابوری (زنده در 738ق) را نام برد. شرح نجاتی به نام بساتین الفضلاء و ریاحین العقلاء در چند نسخه خطی از جمله نسخه ای به خط او و با حواشی از محمد بن حسین بن احمد نیشابوری موجود است (شفیعی کدکنی، ص 43-44) که از تالیف آن در تبریز و به سال 709 فراغت یافته است. مشهورترین شرح عربی کتاب، الفتح الوهبی نام دارد که احمد معین بن علی بن عمر عددی دمشقی (1089-1173) است. جیمز رینولدز بر اساس ترجمه فارسی، کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده است. احسان ذنون ثامری متن عربی کتاب را بر اساس چند نسخه خطی منتشر کرده (بیروت 1424) و استاد ارجمند یوسف الهادی تصحیح دیگری از این کتاب را با توجه به نسخه های کهن تر از جمله نسخه قویون اوغلی، شماره 2039 (ششن، ص 587-588) به اتمام رسانده که متن آن آخرین مراحل نشر را می گذراند
ابوالشرف ناصح بن ظفر بن سعد منشی جرفادقانی از دبیران عصر سلجوی کتاب الیمینی را به فارسی ترجمه کرده است. جرفادقانی که در نزد سلجوقیان آذربایجان به خدمت دیوانی مشغول بوده در ربیع الآخر 603 و به تشویق ابوالقاسم علی بن حسین بن محمد وزیر جمال الدین آی ابه الغ باربک از ترجمه کتاب الیمینی فراغت یافته است. اطلاعات چندانی درباره جرفادقانی در دست نیست و تنها بر اساس اشارات خود او در ترجمه فارسی کتاب می دانیم که دو مجموعه شعر به نام های روضه الحزن و شعله القابس داشته (جرفادقانی، ص 11) و اثری نیز به نام تحفه الآفاق فی محاسن اهل العراق تالیف کرده است. بر اساس نوشته جرفادقانی کتاب روضه الحزن منظومه ای مشتمل بر دو هزار بیت در مدح وزیر جمال الدین بوده و کتاب تحفه الآفاق نیز احتمالا تذکره برخی از شاعران عراق بوده است. در منابع اشعاری نیز از جرفادقانی به فارسی و عربی نقل شده که در انتساب برخی از آنها به وی تردید است (جرفادقانی، مقدمه شعار، ص 26 -27). جرفادقانی خود ذیلی بر کتاب افزوده و حوادث تاریخی را تا زمان حیات خود بر کتاب افزوده است. همچنین ابو اسماعیل سعید بن ابی المفاخر اصفهانی مشهور به سکری نیز مطالبی بر کتاب افزوده و شرحی از برخی حوادث رخ داده در قرن هفتم آورده است. بیشک انتشار متن عربی کتاب العتبی یکی دیگر از اقدامات نیکو و ارجمند مرکز پژوهشی میراث مکتوب است که در سالیان اخیر به همت این مرکز، متون بسیاری که هر کدام جنبه های از فرهنگ اسلامی و ایرانی را عرضه می کند، منتشر کرده است.

شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۰